اکنون با گذشت ۵ سال، من حتی بیشتر به این فیلم افتخار میکنم. فکر میکنم هیچکدام از ما نمیتوانیم آن فضای اسطورهشناسی و داستانی که با آن بزرگ شدیم و تاثیر آن را فراموش کنیم. هدف این فیلم دور شدن از داستان اصلی نبود، بلکه میخواستیم به قدرت اساسی اسطوره در جهان استار وارز برسیم. تصاویر پایانی فیلم، به نظر من، لوک اسکای واکر را به عنوان اسطوره تخریب نمیکند، بلکه آن را میسازد.
مشروطه و ایران امروز
| نخستین نشست گروه «جامعهشناسی سیاسی» در دوره جدید در انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد |
پایگاه خبری-تحلیلی انصاف نیوز: قریب به ۱۱۶ سال پیش در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی، مظفرالدینشاه به تأسیس مجلس شورای ملی (اسلامی) رأی مثبت داد و همین واقعه، که امیدواری به محدودشدن سلطنت مطلقه و قدرت استبدادی شاه را در میان ایرانیان زنده کرد، ایدههایی چون تغییر سرنوشت بهدست خود مردم، آزادی سیاسی، اندیشهی اصلاح، قانون و از اینقبیل را در متن اجتماع به بحث گذاشت؛ بحثهایی که تا به امروز دامن کشیده و همچنان وضع روشنی پیدا نکردهاند. مشروطیت با ادعای سازگاری شرع و عرف، توسعه و سنت، مدعای قسمی پیشرفت برمبنای عدالت را داشت و از همین منظر است که امروز نیز در متن پرسشهای اساسی ما قرار دارد. نسبت امروز و مشروطه، نیازمند واکاوی دقیقیست که گروه جامعهشناسی سیاسی را بر آن داشت که افقهای بحث را در این رابط برکشد.
در نشستی که به همین منظور در اتاق کلابهاوس گروه جامعهشناسی سیاسی انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد علیرضا رجایی، علی اکبر امینی و احمد بخارایی، سخنران بودند. جلسه با طرح بحث توسط مدیر نشست عباس نعیمی جورشری، جامعه درک مفهوم کانال قیمت شناس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران آغاز شد. وی با قرایت بخش هایی از مکتوبات فتحعلی آخوندزاده به توصیف شرایط نابسامان ایران از حیث قانون مداری در عهد پیشامشروطیت پرداخت. همچنین با مفهوم کاوی مشروطه در «کنستیتوسیون» فرانسوی، آرای برخی از صاحبنظران را به بحث نهاد و نهایتا به ساختار قدرت در رابطه خدایگان-شاه اشاره نمود. او با این مقدمات به طرح این پرسش مبنایی پرداخت که چه نسبتی بین مشروطیت و ایران امروز می توان برقرار نمود؟ نکته ای که با یکایک مهمانان به بحث نهاد. (برای شنیدن فایل صوتی این نشست به این [لینک] در کانال تلگرامی انصاف نیوز بروید)
«علیرضا رجایی» مشروطه را بهدلیل حضورش در زیست ما واجد اهمیتی تاریخی دانست و با اشاره به خلأهای مطالعاتی از درون ایران گفت: «نیازمند تأسیس انستیتو یا دانشکدهای برای مشروطهشناسی هستیم.»
وی که دارای مدرک دکترای علوم سیاسیست؛ بحث عاملیت شهروندی را پیش کشید و با بیان اینکه: «شهروندی، بدون عاملیت شهروندی ممکن نیست» در بسط معنای عاملیت گفت: «در تمام سطوح سیاسی، افرادی که در مقام شهروندی قرار میگیرند، حضور داشته باشند.»
این فعال سیاسی، همچنین با اشاره به جریانهای فاعل گفت: «در مشروطه ضمن اینکه تجار، روشنفکران و اشرافیت متجدد شده نقش داشتند؛ زنان، کارگران، دهقانان و تمامی اعضای ضعیف جامعهی آن روز ایران درگیر بودند و این فاعلیت، همهگیر و بیبدیل بود.»
وی همچنین با اشاره به نقش مطبوعات و زنها، ایجاد اولین اتحادیهی تاجران ایران و انجمنهای مخفی را از دیگر مصادیق عاملیت برشمرد و شکلگیری شهروندی را در نتیجهی فاعلیت گروههای مختلف مردم دانست که درنهایت به یک انقلاب همهجانبه تبدیل شد.
رجایی، نمایندهی روایت تحول را مطبوعات دانست و عنوان کرد: «مطبوعات رادیکال، تنها رسالت آگاهیدادن صرف را دنبال نمیکردند؛ بلکه بیان تغییر گفتمانی که در آن تاریخ اتفاق افتاده بود از جمله؛ منافع تودههای زحمتکش، نقد مذهب ارتجاعی، انتقاد رادیکال از استبداد سیاسی را انجام میدادند.»
علی اکبر امینی از دیگر سخنرانان حاضر در جلسه با تأکید بر زبان دوران مشروطه مدعی شد که دانشگاهیان، نویسندگان و روشنفکران پسامشروطه، آن زبان ساده، بیریا و صریح را پاس نداشتند. او که دارای دکترای سیاسیست؛ با انتقاد از شیوهی نگارشی پسامشروطه و با ارجاع به «دموکراسی ادبی» (تعبیر جمالزاده) گفت: «گرفتار نوعی اسنوبیسم و فخرفروشی زبانی شدهایم و رسالت اجتماعی و فرااجتماعی نویسنده را با تکیه بر فخرفروشیهای بیانی و انتخاب حلقهی مخاطبان خاص فراموش کردهایم.»
این عضو هیئت علمی دانشگاه، با تأیید موضع شفیعی کدکنی، جامعهی سالم را در گرو داشتن زبانی سالم دانست و از زبان نسیم شمال و بهار مثال آورد. سپس احمد شاملو، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری را از جمله کسانی دانست که استعارات پیچیده را وارد زبان فارسی کردند و ادعا کرد: «استفاده از چنین زبانی، پشت کردن به خردگراییست.»
امینی، اوج چنین خردگرایی را در دوران مشروطه دانست که اندیشمندان از برج عاج روشنفکری، خارج و به کوچه قدم گذاشتند.
مسألهی تحریفها در متون مشروطیت، بحث بعدی امینی بود. وی چپگرایان را از جمله کسانی دانست که به عمد، تحریف را وارد متون مشروطه کردند و پیشنهاد داد؛ مشروطه را باید از آثار اولیهی نویسندگان آن زمان خواند.
مثلث ارگ، مسجد و بازار که به ادعای وی، مورد اتکای بحث لمبتون، اشرف و بیشتر علی شریعتی و عامل عقبماندگی ایران بوده، بحث بعدیای بود که امینی بدان پرداخت و گفت: «انقلاب مشروطه، این فرضیهی شریعتی و اشرف را باطل کرد؛ زیرا نشان داد که این اتحاد همیشگی نبوده است. مسجد و بازار در یک طرف ایستادند و ارگ یا قدرت در طرف دیگر.» و ادامه داد: «تاریخ ما را همیشه آن مثلث رقم نزده است.»
بحثهای امینی منجر به واکنشهایی از سوی سخنرانان و نیز حاضران در اتاق مجازی مانند علیرضا رجایی، بیتا مدنی و لطفالله آجودانی شد.
بیتا مدنی با تصریح صراحت و بیپردگی اشعار فروغ فرخزاد، و علیرضا رجایی با ارجاع به فعالیتهای مستمر شاملو در مورد فرهنگ کوچه و شعرهای فولکلور به ادعای تکلف روشنفکرانه در جریان شعری معاصر در گفتار امینی، انتقاد کردند.
لطفالله آجودانی نیز پیشنهاد امینی مبنی بر استناد به رسائل و مدعای مغلوطنویسی مورخان پسامشروطه را به چالش کشید و گفت: «بحث تقلیل مفاهیم در آثار دورهی مشروطه یک مسئلهی جدی است.»
وی با بیان اینکه؛ تقلیل پارلمان به اصل شورا، آزادی به امر به معروف و نهی از منکر و تصرفهایی از ایندست، تطبیقدادنهایی بیبنیاد بوده است که در رسائل زمان مشروطه به وفور یافت میشود. وی همین نگاه تقلیلگرایانه را عاملی دانست که امروز، حق تصمیمگیری بر سرنوشت ایران را در ید اختیار عدهای خاص قرار داده است.
آجودانی همچنین خاطرنشان کرد: «تا زمانی که نسبت به مفاهیم مدرن و همینطور سنت به یک تأویل متعادل نرسیم و مانند آنچه در دوران روشنگری اروپا گذشت، به پیراستن سنت همت نکنیم؛ وجوه مثبت سنت را بهکار گرفته و وجوه منفی آن را کنار بگذاریم، و در کل بازخوانی انتقادی را نادیده بگیریم، به تعادل در وضعیت اجتماعی نخواهیم رسید.»
وی در تصریح موضع خود بیان کرد: «در اروپا، جنبشهای فکری بر اساس عناد، ضدیت و نفی کامل به سمت سنت خیزش نکردند؛ اما متجددان ایرانی ضمن نگاهی مطلقانگار و جزماندیش به سنت رو کردند.»
آجودانی تأکید کرد: «آنچه من در مقام مذمت آن بهعنوان پژوهشگر تاریخ برمیآیم، تقلیل مفاهیم از گذرگاههای غلط است. بومیسازی در جامعهی ایرانی از آنجا که براساس تصرفهای دور از واقع صورت گرفته، جامعهی ایرانی را از اختیار داشتن تأویل و ترجمههای درست از مفاهیم متجدد دور کرده است.»
وی افزود: «از سوی سنتگرایان نیز خصومتی با مبنای ایدئولوژیک، مجال درک مفاهیم جدید از جامعهی ایرانی را گرفته است.»
وی عنوان کرد؛ این چرخهی افراط و تفریط و دوقطبی سنتگرا و تجددطلب که برای آیندهی دموکراتیک ایران زیانبار است، نیازمند اجماع جدی و عزم گستردهی نخبگان میباشد که ضمن مبنا قرار دادن نگاهی متعادل به بازخوانی مجدد سنت و خلق امر نو بپردازند.
احمد بخارایی نیز، ضمن بحث «دوقطبیهای دیروز و امروز» در این نشست حضور داشت.
این جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه با اذعان بر اینکه، دوقطبیها جامعهی ما را آزار میدهند، ابتدا متذکر شد منظور از «دو قطبی» در جوامع، متراکم شدن مطلق نیروهای اجتماعی در دو قطب در دو سر یک طیف نیست مانند آن تراکمی که در علوم طبیعی اتفاق میافتد زیرا اساسا تفاوت وجود دارد بین عوالم طبیعی و انسانی. پس منظور از دوقطبی شدن یا بهتر است بگوییم: «دو قطبی کردن» یا دو قطبیسازی ناشی از سیاستهای غلط به معنای وجود نیروهای لاغر و نحیف و کم صدا در وسط طیف اما پژواک داشتن صداهای تمرکز یافته در دو سر طیف در دو قطب موافق و مخالف ستیزجو است که جامعه را خسته و خشونتطلب میکند.
وی به قصد پرداختن به ریشههای تاریخی دوقطبیهای موجود، در سه بند: «زمینهها»، «سوژهها» و «پیامدها»ابتدا در خصوص «زمینهها»یی که با پنج عامل، فضای دو قطبی را خلق میکنند گفت: «سیاستهای منطقهای و فراکشوری، موضوع مذهب و شق جدید آن در قالب ولایت فقیه، غربگرایی نخبگانی با برونداد عقلانیشدن، انفعال نیروهای فیمابین از جمله طبقهی متوسط که نحیف و بیپژواک شدهاند و نیز عناصر اقتصادی را در بررسی زمینهها باید مورد دقت قرار داد.»
وی در بند دوم بحث خود، بر «سوژهها»یی که در دوقطبیشدن مورد توجه قرار میگیرند در هفت موضوع دقیق شد و عنوان کرد: «تعامل با جهان یا انزواگرایی، تقابل سنت و مدرنیته، تقابل آرمانگرایی و واقعگرایی، تنشزدایی یا تنشزایی، درونگرایی یا برونگرایی، عقل جمعی در برابر عقل فردی و بالاخره آزادی در مقابل مخالفت با آزادی موضوعات مطرح و بیرون آمده از بطن یک فضای دوقطبیست.»
وی در ادامه صحبتش پیرامون بند سوم مفهوم «دو قطبی»، از «پیامدها»ی چهارگانه فعالشدن این سوژهها در فضای دوقطبی چنین گفت: «ماحصل چنین وضعیتی، رابطهی «قدرت و قداست» را تعریف میکند و قدرت اصرار خواهدداشت که به هر قیمتی شده برای انقلاب، تشدید قداست کند که بخشهای فعال جامعه را به مرور از خود دور میکند. پیامد دوم «انحصار گفتمانی» و حذف دیالوگ از صحنهی جامعه است. پیامد سوم، پوشیده ماندن «ضعفهای سیاسی و اقتصادی» تحت سیطره فضای دوقطبی است و درنهایت، پیامد چهارم هدر رفتن یا هدر دادن ظرفیتهای اجتماعی است مانند دامنگرفتن مهاجرتها که اینک میلیونها ایرانی مهاجرت یا فرار کردهاند و میلیونها شهروند دیگر در آرزوی رفتن هستند».
وی در ادامه به شش دوقطبی شکل گرفته در دوران مشروطه و پیآمدش پس از آن دوره در بستر تاریخ معاصر اشاره کرد و گفت: «در دوران مشروطه با شش نوع دوقطبی مواجه بودیم که عبارتند از: ۱- دوقطبی «درون قومیتی» و اختلافات درونی عشایر و اقوام و ایلات مانند آنجا که قشقاییها و بختیاریها نظیر صمصامالسلطنه و حاج علی قلیخوان سردار اسعد بختیاری در حمایت از مشروطهخواهان عازم آزادسازی تهران بودند اما در جای دیگر سردار جنگ بختیاری در تبریز علیه مشروطهخواهان می جنگید. ۲- دوقطبی «برون قومیتی» و فرصتی که انقلاب مشروطه در اختیار اقوام لر گذاشت تا تا انتقام سالهای دور و نزدیک را از قاجار ترکزبانی بگیرند که با اتحاد شش قبیله ترک و شیعه که به قزلباش معروف بودند صفویها را در رسیدن به قدرت و سلطنت یاری کردهبودند و اینک خود زمام امور را در دست داشتند. ۳- دوقطبی «مذهب و وحدت ملی» که در طول ۱۳۰ سال اخیر در تعارض بین روحانیون شیعی و نظام حکمرانی جاری بوده.۴- دوقطبی «جغرافیای سرزمینی و وحدت ملی» که همواره باعث شده نیروهای بیرونی و خارجی از انگلیس و آلمان تا روسیه و آمریکا با ورود مستقیم و غیر مستقیمشان به صحنه جغرافیایی ایران ، تاثیر شگرفی بر سیاست داشتهباشند. ۵-دوقطبیهای «فرهنگی» شامل زبان و آداب و الگوهای رفتاری. ۶-دوقطبیهای ایدئولوژیک شامل نیروهای چپ و کمونیست و سوسیالیست و ملی.
بخارایی وضعیت قطبیشده را یک آزار تاریخی عنوان کرد و گفت: «در منظر همین فضاست که ما نمیتوانیم با هم دیالوگ سنتزآفرین داشته باشیم و موانع توسعهی سیاسی را نیز بایستی در همین شرایط بازجست. در چنین وضعیتی، لوازم ششگانهی توسعهی سیاسی مهیا نشدهاست یعنی «سازمانها»ی ملازم توسعه، ضعیف هستند و «آزادی» با تهدید و تحدیدهای جدی روبهرو بوده و هست و «مکانیزمهای حل منازعه» را از کف میدهیم و نمیتوانیم از زندگی سیاسی «خشونتزدایی» کنیم و نیز از سیاست هم «کیشزدایی» نکردیم و نهایتا شرط ششم برای تحقق توسعه سیاسی همواره در ایران با چالش مواجه بوده یعنی: مشروعیت جارچوبهای نهادی و قانونی».
و افزود: تاریخ سیاسی معاصر ایران، کوششی در جهت ایجاد دولت شبه مدرن و مشروطه سلطنتی در درون یک جامعه مدنی ضعیف بوده و نهایتا آنچه پس از مشروطه تا به امروز باقی مانده افزایش اقتدار حکومت مرکزی است که ارتباط وثیقی با اهداف جنبش مشروطه ندارد»
بخارایی در ادامه صحبتش ضمن اشاره به مصادیق تاریخی گفت: « در تعارض و ستیز مشروطهخواهان و مشروعهخواهان مانند شیخ فضلالله نوری که ابتدا مدافع مشروطه و سپس مخالف سرسخت آن بود و با فتوای مراجع نجف، «مخل آسایش و مفسد»، اعلام و نهایتا اعدام شد خشونت ناشی از دوقطبیها به اوج رسید و این جکایت در جریانهای تاریخی قبلی مانند میرزا رضای کرمانی در ترور ناصرالدی شاه و بعدی در سید حسن مدرس و نواب صفوی و کاشانی و تاکنون ادامه داشتهاست. این تعارضات ریشه در مفهوم حکومت فقیه داشت که در دوره قاجار از سوی ملا احمد نراقی، میرزای قمی و شیخ جعفر کاشفالغطاء مطرح و سپس در متون شیعهی سیاسی بازتولید شد به گونهای که مبنای انقلاب سال ۱۳۵۷ هم قرار کرفت. ملاحظه میشود که ریشههای نزاع و ستیز ناشی از دوقطبی در طول ۱۲۰ سال اخیر تقویت شده».
او در پایان و در پاسخ به این پرسش مفروض که اینک چه باید کرد، گفت:« مانیازمند یک فلسفه برای برون رفت از موانع توسعه سیاسی هستیم و این ریشه در فرهنگ و اندیشه دارد. میشود تلفیقی از سه نوع فلسفه هگلی و نیچهای و هایدگری را مد نظر داشت. هگل بر دو نوع حجیت علمی و اسطورهای شامل قید و بندهای فرهنگی-اجتماعی تاکید دارد. او میگوید: تکامل تاریخی در چارچوب مراحل متعارف در آگاهی نسبت به آزادی پدید میاید. از سوی دیگر نیچه به «بازگشت به اصل» توجه دارد و معتقد است: هر آنچه خوب است به ارث بردهشدهاست و هر آنچه به ارث بردهنشدهاست ناقص است اما همین نیچه به سنتهای موجود زمانهاش به خصوص مسیحیت، خمله میبرد و آن را متهم می کند که موجب بیماری «نیستانگاری» شدهاست. در نهایت هایدگر به آزادی بورژوایی حمله میکند و آن را به بیدغدغهگی و خودسرانگی فردی متهم میکند. او هر چند آلمان را به احیای سنت از دست رفتهاش دعوت میکند اما معتقد است باید ارکان پارادایمهای سنت را ابتدا سست و سپس برساخت کرد تا بتواند وارد جامعه مدرن شود. بنابراین درک مفهوم کانال قیمت تلفیق کارکردی این سه نگرش میتواند راه برون رفتی برای جامعه ما از موانع توسعه باشد».
این جلسه به همت گروه «جامعهشناسی سیاسی» انجمن جامعهشناسی ایران و با مشارکت انجمن علوم سیاسی ایران و پایگاه خبری-تحلیلی انصاف نیوز برگزار شد.
ما ملت امام حسينيم!
محمدکاظم انبارلویی، ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۲۲:۵۸ 4010616159 ۰ نظر، ۸ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
ميگويند؛ دموكراسي يعني «ما» ممكن است. جامعهاي كه در آن تفرد موج زند سخن از دموكراسي، يك توهم است.
آنچه فيلسوفان سياسي غرب تحت عنوان دموكراسي معني كردند، توليد يك «ما» است كه تمدن خود را بر آن بنا نهند. اكنون يك «ما» ي پارسونزي و گيدنزي در غرب حاكم است كه پيچ و مهرههاي آن را سياستمداران در ميدان رقابت شُل كردهاند. اين «ما» در حال ضعف، پيري و فرتوتي است.
غرب نمي تواند گفتمان «آزادي» و «دموكراسي» را بازتوليد كند.
در چين يك «ما» كنفوسيوسي است كه ريشه چند هزار ساله در وجدان مردم چين دارد. حزب كمونيست چين با بهرهگيري از آموزههاي كنفوسيوسي تعريف جديدي از «ما»ي چيني را ارائه كرده است. نظم اقتصادي و موتور توليد و كارآمدي را بر آن بنا نهاده است. جهان شاهد ظهور يك قدرت جديد از سوي مردم چين است كه به زودي آمريكا و اروپا را پشت سر ميگذارد.
انقلاب اسلامي با مردمسالاري ديني در ايران، خبر از ظهور يك قدرت در سپهر سياست جهان ميداد. نخبگان جهان و فيلسوفان سياسي در جستجوي اين مفهوم بودند كه «ما»ي ما ايرانيان بر چه مفاهيمي ابتناء دارد.
آنها ابتدا جمع بين دموكراسي و دين را محال ميدانستند و ميگفتند اين دو با هم زير سقف يك حكومت جمع نمي شود. بهويژه آنكه دشمنان قسم خوردهاي در درون و بيرون خود دارد. اما شگفتانه فهميدند اين دو مفهوم، لازم و ملزوم يكديگرند و انقلاب بيش از 4 دهه حيات سياسي و طيبه خود را بر آن بنا نهاده و از همه مهمتر به غير از كفار و منافقين «زمان» و«زمين» با آن همراهي دارد.
امروز دين در ساحت اجتماعي مورد توجه فيلسوفان سياسي جهان است.
آنها ديگر از دين به عنوان افيون دولتها ، حكومتها و مردم ياد نميكنند.
امروز متفكران جهان و نخبگان جوامع، دنبال يك بازخوانش از بنيادهاي مفهومي سرمايه اجتماعي هستند كه در متون ديني موج ميزند.
دين ميتواند بيشترين سرمايه اجتماعي را بازتوليد كند. قدرت و غنايي كه در سرمايه اجتماعي برخاسته از دين است قابل مقايسه با گونههاي ديگر از سرمايه اجتماعي نيست.
زيست مؤمنانه، ميداني براي نمايش سرمايه اجتماعي در جامعه ديني است.
اصالت نهاد خانواده ، صله ارحام ، اخوت ديني، محبت، وحدت و انسجام ملي، شورا ، تعاون، مرجعيت ديني، شعائر الهي نظير نماز جمعه و جماعات ، حج و . تنها بخشي از سرمايه اجتماعي يك جامعه ديني اسلامي است.
خدا رحمت كند شهيد حاج قاسم سليماني را يك وقتي در برابر تهديد ترامپ به جنگ، يك رجز تاريخي و حماسي خواند كه «ما» ي ايرانيان در آن تعريف مي شود. او فرمود:
«ما ملت امام حسينيم . ما ملت شهادتيم . بپرس . ما حوادث سختي را پشت سر گذاشتيم. بيا ما منتظريم. مرد اين ميدان ما هستيم . شما مي دانيد اين جنگ يعني نابودي همه امكانات شما . ما ملت امام حسينيم. »
اين رجز را كسي خوانده است كه 40 سال در بيابانها ، صحراها و دشتها سينه به سينه دشمن ايستاد و فرماندهي هزاران رزمنده را به عهده داشت . اين رجز را كسي خوانده كه مؤسس ارتشي نيرومند از اصحاب امام حسين (ع) از ملتهاي عراق ، سوريه ، لبنان ، پاكستان و افغانستان بود.
«ما»ي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي در اين رجز تعريف مي شود.
رهبر انقلاب اسلامي اخيرا در ديدار اعضاي مجمع جهاني اهل بيت فرمودند :«پيروان اهل بيت مفتخرند اژدهاي هفتسر استكبار را عقب راندند و نقشههاي آنها را به شكست كشاندند.»
آن قدرتي كه امروز سينه سپر كرده در برابر استبداد جهاني «ما»ي اهل بيت در سراسر جهان است.
لذا رهبري خطوط مذهبي ، قومي ، فرقهاي و نژادي را بين انسانها، حقيقي ندانستند و فرمودند : «هيچ خطي جز مرزبندي ميان دنياي اسلام با كفر و استكبار جهاني وجود ندارد.»
اين بيان اعلام يك راهبرد تاريخي است. عملياتي كردن اين راهبرد و تمرينات آن را در پيادهروي اربعين از نجف تا كربلا بايد جستجو كرد.
امروز خوبان عالم در پنج قاره جهان دارند خود را آماده ميكنند تا در راهپيمايي اربعين حضور يابند. گونهشناسي حضور انسانها در راهپيمايي اربعين نشان ميدهد از همه مذاهب اسلامي و اديان ابراهيمي و حتي كساني كه ظاهرا به ديني اعتقاد ندارند خود را به اين جمع ميرسانند.
شيعيان جهان اربعين را فرصتي براي همبستگي ، وحدت اسلامي ، وحدت شيعي ، كادرسازي، تغييرسبك زندگي ،تحقق حيات طيبه ، تمرين جهاني سازي معنوي ، رفع و دفع فاصله طبقاتي و بالاخره قطره شدن در درياي بيكران انساني و الهي ميدانند.
فلسفه اين حضور و حركت از نجف به كربلا انديشيدن به «عدالت» كه پرچمدار آن حضرت علي (ع) در جهان است و نيز «آزادي» كه پرچمدار آن امام حسين (ع) است.
امروز بشر بيش از هر زمان به تأملات راهبردي براي تحقق «آزادي» حقيقي و «عدالت» واقعي نيازمند است.
مردم جهان به اين نتيجه رسيدهاند مسير تحقق عدالت و رسيدن به آزادي نيازمند يك فضاي «معنوي» و «صلحآميز» است. فرهنگي كه ميتواند اين فضا را بازتوليد كند فرهنگ اهل بيت عليهمالسلام است. هيچ جاي جهان پذيرا و پاسخگوي اين مطالبه جهاني ، جز طي مسير و راه نجف تا كربلا نيست.
مسیری که میلیونها تن از سراسر جهان در عراق قرار است طی کنند، فاصله گرفتن از «امام نار» به سوی« امام نور» است. این جهتگیری انسان عصر ما است. هیچ قدرتی نمی تواند مانع از این جهتگیری تاریخی شود.
مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
وان حیات باصفای باوفا مست آمدست
یار ما عشق است و هر کس در جهان یاری گزید
کز الست این عشق بیما و شما مست آمدست
رئیس کمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر: اطلاعات جدیدی نداریم اما پیگیری ها ادامه دارد
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، چهل و چهار سال از ربوده شدن امام موسی صدر می گذرد. او که متولد 1307 در قم و از عالمان و اندیشمندان شیعه است، در سال 1338 با هدف رسیدگی به وضعیت شیعیان لبنان به این کشور رفت. امام موسی صدر انسجام شیعیان را در کنار وحدت و گفت و گو با دیگر طوایف لبنان از جمله مسیحیان پیگیری میکرد؛ به همین دلیل او را پرچمدار همزیستی مسالمت آمیز بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف در لبنان و نیز معمار مقاومت اسلامی درک مفهوم کانال قیمت در این کشور علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی میدانند.
امام موسی صدر در 9 شهریور 1357، طی سفری رسمی به لیبی به دعوت «معمر قذافی» رهبر پیشین این کشور، ناپدید شد و تاکنون سرنوشت او روشن نشده است.
متن کامل گفتگوی خبرنگار تسنیم در بیروت با میشل موسی رئیس کمیته پیگیری سرنوست امام موسی صدر در لبنان که به مناسبت سالروز ربوده شدن این شخصیت بزرگ صورت گرفته، به شرح زیر است.
**تسنیم: ما در چهل و چهارمین سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر هستیم، آیا شما از نزدیک ایشان رو می شناختید یا به خاطر دارید؟
*میشل موسی: من شخصاً ایشان رو نمیشناختم، اما درباره او زیاد شنیدم، از کسانی که او را از نزدیک می شناختند و برای مدت زیادی با او زندگی کردند. از مردم عادی و همچنین از روحانیون مسیحی و مسلمان درباره او شنیدم و همه می دانند که او در دوره ای که زندگی می کرد، یک تحول تاریخی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایجاد کرد، اما متاسفانه من با ایشان همنشین نبودم.
**تسنیم: اگر بخواهیم کمی درباره امام موسی صدر صحبت کنیم، چه میتوانیم بگوییم؟ از لحاظ تاریخی بفرمایید که برای ساکنین جنوب لبنان به طور خاص و مردم لبنان به طور کلی ایشان چه معنایی دارند؟
*میشل موسی: یکی از مهمترین ویژگی های امام موسی صدر و کاری که ایشان انجام دادند نوآوری در دو حوزه سیاسی و اجتماعی و توجه بسیار زیاد به مسائل و مشکلات مردم بود. همچنین مفهوم عدالت اجتماعی که ایشان در پی آن بودند تا گروه و طیفی در لبنان نباشد که احساس کند مورد ظلم و تبعیض قرار گرفته و این کار را با حضورش، فعالیت های سیاسی اش و با اختیاراتی که به عنوان یک شهروند داشت دنبال می کرد. ایشان همه این موضوعات را در نظر گرفت و فعالیت خود را شفاف و روشن با تکیه بر این موضوعات آغاز کرد و بالاخره اینکه ایشان توانست، ساختار و ترکیب جامعه لبنان را به خوبی درک کند و بفهمد و توانست همه این موضوعات و مسائل را در سطح ملی و همه فراگیر به هم ارتباط دهد، با همه گروه ها و طیف ها و طوایف در تمام سطوح برای عملی خواستن مواردی که به آن اشاره شد ارتباط بگیرد، به همین دلیل حرکت ایشان به طور کلی برای پیشرفت و رشد کشور بود، اما متاسفانه ایشان ربوده شدند.
**تسنیم: توصیفی که به کار بردید، خوشایند بود. از واژه «نوآوری و رشد و پیشرفت» استفاده کردید، این واژه در مفهوم کلی سیاسی و اجتماعی آن شاید بار زیادی به همراه داشته باشد، به نظر شما دلیل ربوده شدن امام موسی صدر چیست و چه اهدافی می تواند در پس آن باشد؟
*میشل موسی: در خصوص این موضوع حرف و حدیث های بسیاری هست و به همین ترتیب همین حرف و حدیث ها در پرونده تحقیق و اینکه واقعا چه اتفاقی رخ داده وجود دارد. اما آن چیزی که واضح و آشکار است این است که حرکتی که امام موسی صدر آغاز کرد، بعضی از طیف ها و گروه ها را خشمگین و عصبی کرد، چون ایشان در چارچوب جنگ داخلی لبنان و دامن زدن به اختلافات طوایف و گروه های لبنانی و دامن زدن به اختلافات و مشکلات عمل نمی کرد، بلکه فعالیت های ایشان بر ایجاد شرایطی که از بار مشکلات مردم و تبعات جنگ داخلی بکاهد، متمرکز بود.
**تسنیم: این موضوع مربوط به رخدادها و حوادث داخلی بود، در بعد خارجی از جمله در سطح کشورهای عربی و غیره هم همین منطق و وضعیت رخ داد؟
*میشل موسی: بله همین طور است. در این شک نیست که بین سیاست های داخلی و سیاست های خارجی لبنان به خصوص در آن دوره ارتباط وجود داشت و دارد، به خصوص در آن دوره جنگ که همه طرف ها در میدان حضور داشتند، طوری که گفته می شد، جنگ طرف ها و گروه های مختلف از جمله طرف های خارجی است، بالطبع بودند طرف های خارجی که از این انقلاب بزرگی که در لبنان ایجاد شده بود، زیان می دیدند. از دید آنها وی نباید دست به این خیزش و انقلاب میزد، چون به طایفه شیعیان نقش می داد و باعث می شد، احساس ظلم و تبعیض نکنند و احساس کنند، عدالت اجتماعی در کشور برقرار است. از جهت دیگر، آشکار است که هدف از ربودن امام موسی صدر طولانی کردن جنگ داخلی در لبنان بود که در عمل هم چنین شد. شکل و نوع جنگ تغییر می کرد، چون این چنین خواسته شده بود که این جنگ طولانی شود تا به اهداف خاص مورد نظر برسد به این جهت که اهداف این جنگ در خارج مشخص شده بود و در این بین آشکار بود که این مردم لبنان هستند که قربانی تمام گروه ها و طیف ها در این جنگ می شوند.
**تسنیم: گفتید که شخصا با امام موسی صدر ارتباط نداشتید، اما چهل سالی را که سپری کردید، چیزهایی را به یاد می آورید. ممکن است در این باره برای ما بگویید، به ویژه وقتی ایشان از ایران به لبنان آمدند و تصمیم گرفتند، در نزدیکی شما در شهر صور زندگی کنند ؟
*میشل موسی: ببیند در عمل هرکس که امام موسی صدر را می شناخت و نامش را شنیده بود، همچنین کسانی که با وی زندگی کرده و نشست و برخاست داشتند و به او نزدیک بودند یا او را دیده بودند و شاهد راه و خط مشی او بودند، اذعان می کنند که وی، انسانی مردم دوست است و با مردم انسان دوستانه تعامل و برخورد داشت. تعامل وی با مردم بعد طایفه ای یا از روی دیدگاه و نگرش سیاسی آنها نبود. مثلا در صور وی روی زندگی مسالمت آمیز همه طوایف و گروه ها از جمله مسیحیان و مسلمانان تاکید داشت و تلاش می کرد آن را تقویت کند و در این بین اگر مشکل یا اختلافی بین آنها رخ می داد او شخصا و مستیقما برای حل آن وارد عمل می شد. او شخصا بین هوادارانش حاضر می شد و به آنها شیوه ی تعامل برای حل مشکل را گوشزد می کرد، اینکه همه شهروند این کشور هستیم و همه با هم برابر و برادر هستیم، این انعطاف و سعهی صدری که در گفتمان امام موسی صدر در قبال همه طوایف و گروه ها از جمله طایفه مسیحی وجود داشت، باعث ربوده شدن وی شد. امام موسی صدر سمبل همزیستی مسالمت آمیز در لبنان بود، وی وقتی در کلیسای «الکبوشی» بیروت صحبت کرد که در آن شرایط درگیری های طایفه ای لبنان مورد توجه قرار گرفت و یکی از مهمترین ویژگی های شخصیتی وی هم بود، این بود که سخنرانیش بر بیان این امر متمرکز شد که بگوید، همه ما برادر هستیم و به عنوان شهروند در این کشور زندگی می کنیم. افزون بر آن وی پرچمدار عدالت اجتماعی و حقوق اساسی و معیشتی مردم بود. این خط مشی جدید که حقوق مردم را که صاحبان آن هستند، در چارچوب عدالت اجتماعی و همبستگی و وحدت ملی می دهد، آن هم از طریق وجود دولتی که ضامن این حقوق باشد، همه و همه موضوعات و مقولات جدیدی در عرصه سیاسی لبنان بودند و همه اینها باعث شد تا مردم دور وی گرد آیند و به این ترتیب بود که طرح ایشان درست است که از صور آغاز شد، اما بزرگ و بزرگتر شد تا آنجا که همه ی لبنان را فراگرفت.
**تسنیم: شما مدت زیادی رو در زمینه پارلمانی همچنین به عنوان یکی از اعضای فراکسیون رشد و آزادی فعالیت داشتید و بالطبع ارتباطاتی با «نبیه بری» رئیس پارلمان لبنان هم دارید، در طول این مدت از رابطه آقای بری با امام موسی صدر چه می دانید، آیا از آقای بری درباره امام موسی صدر چیزی شنیده اید؟
**میشل موسی: آقای بری به اینکه شاگرد امام موسی صدر بوده افتخار می کند و اینکه او به نوعی ادامه دهنده راه امام موسی صدر است. بالطبع این موضوع با توجه به شرایط عمومی حاکم بر کشور و محدودیت ها و الزامات کار سیاسی است که دارای چارچوب ها و قواعد خاص خویش است. به طورکلی آقای بری فارغ التحصیل همین مکتب است. وی بسیار پیگیر روشن شدن وضعیت امام موسی صدر هستند و توجه بسیاری به اطلاع یافتن از سرنوست وی دارد و در این زمینه من شاهد بودم که تلاش های بسیاری را به هر طریق انجام داد تا از حقیقت امر ربوده شدن امام موسی صدر اطلاع پیدا کند و همچنان هم روی پیگیری این موضوع تاکید دارند و در همه ابعاد چه بعد سیاسی چه طایفه ای و ملی پیگیر این موضوع بوده و هستند.
**تسنیم: کمی قبل به موضوع همزیستی مسالمت آمیز اشاره داشتیم که پایه گذار آن امام موسی صدر در لبنان بودند و آغاز آن از منطقه صور و سواحل و بندر صور بود. معادله ای که امام موسی صدر پایه گذار آن بود، چقدر لبنان به آن نیاز داشت و اینکه آیا نمونه ها یا سخنانی مشابهی درباره این اقدام امام موسی صدر یا پایه گذاری فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز دارید که از آن برای ما بگویید؟
**میشل موسی: ببینید درست است که سال ها از این موضوع گذشته، اما شخصیت امام موسی صدر که بنیانگذار این مقوله بود را به خوبی می شناسم و می دانم که در این باره چه گفته می شود. این وضعیت نشات یافته از شخصیتی نیک سرشت بوده که در صور شروع آن بوده و ایشان آمدند که تا به مردم یاد دهند، هر گروه چه تعاملی با گروه دیگر و با هر شرایط و محیط داشته باشد. او به تمام کسانی که اطرافش بودند و از صور یا شهرهای پیرامون یا هر نقطه از کشور نزدیکش می آمدند، یک چیز را می گفت، اینکه ما شهروندان یک کشور، یک منطق، یک گفتمان و یک زندگی هستیم، لذا نباید بین ما تفاوت و اختلافی باشد. او با این منطق با این گفتمان دارد به ما می گوید که باید چگونه رفتار کنیم، چه تعاملی در مناطقی داشته باشیم که زندگی می کنیم، در این تردید نیست که موضوع همزیستی مسالمت آمیزی که ایشان مطرح می کردند، موضوع قابل فهمی بود.
**تسنیم: تا آن زمان که امام موسی صدر این موضوع را مطرح و ایجاد کند، در لبنان چنین چیزی وجود نداشت اگر هم بود، اندک بود، به حدی که قابل لمس نبود، ایشان به این موضوع گستره و عمق بخشیدند و همزیستی مسالمت آمیز بین مسلمانان و مسیحیان و حتی مناطق مختلف با هم را مطرح کردند، درست است؟
*میشل موسی: با وجود اینکه همه گروه ها و طوایف لبنان در حوزه سیاسی به دنبال طایفه گرایی بودند، اما امام موسی صدر و همچنین بعد از ایشان آقای نبیه بری که خود شاهد کارهای ایشان در این خصوص بودم، روی این موضوع تاکید بسیار داشته و دارند. اینکه همیشه این همزیستی مسالمت آمیز، این طرح در صحنه و میدان حضور داشته باشد و مهمترین اصل در کشوری باشد که در آن طوایف مختلف زندگی می کنند. در این شرایط باید درک مفهوم کانال قیمت صبغه و هویت لبنانی حفظ شود که شالوده و پایه و اساس این کشور و مردم آن است. در نتیجه اینکه در این تردید نیست که نیاز به کسی داشتیم که این گفتمان را پایه گذاری کند، در چنین کشوری ربودن فردی مانند امام موسی صدر قابل درک است، چون اگر بود و می ماند، بی شک از تاثیرات جنگ می کاست و حتی مدت آن را کوتاه می کرد و حتی روی دوره پس از جنگ نیز تاثیرگذار بود. چون پایه های زندگی مسالمت آمیزی را که درک مفهوم کانال قیمت خود ریخته بود، مستحکم تر می کرد.
**تسنیم: برای مدتی شما مسئول و پیگیر این پرونده در رم بودید و عضو کمیته ای بودید که برای اصلاح در روند تحقیق در پرونده به رم رفتید و هدف اصلی از این دیدار هم اصلاح روند تحقیقات بود که در آن زمان این حرف پیچیده بود که امام موسی صدر لیبی را به قصد رم ترک کرده و در آنجا به همراه یکی از دوستانش به شهادت رسیده است. در روند تحقیقات چه اتفاقاتی رخ داد و چه چیز باعث شد تا این پرونده را واگذار کنید؟
*میشل موسی: طی سفر به رم مشکلات یا به عبارت بهتر اشتباه بزرگی رخ داد، به این معنی که افرادی که لیبی را به قصد رم ترک کردند و این بنابر حکم صادره از سوی دادگاه های لیبی بوده، در حالی که چنین نبوده، این صحبت اصلا درست نیست، اما شرایط سیاسی لیبی و روابط بین المللی و بین کشورها باعث شد روند پرونده امام موسی صدر به این سمت سوق پیدا کند که هدف از آن متوقف کردن روند تحقیقات در این پرونده به طور کامل است و اینکه گفته شود، کار به اینجا رسیده و تمام شده است، به همین دلیل لازم بود، بازنگری هایی صورت گیرد تا بخش هایی از روند شکل گرفته اصلاح شود، به همین منظور نشست هایی را هیات لبنانی برگزار کرد که افراد مختلفی از جمله چندین وکیل و اعضای خانواده امام موسی صدر در آن عضویت داشتند و همچنین من که در آن افتخار عضویت داشتم، هدف ما رفتن و برگزاری نشست با مسئولان این پرونده و قضیه در رم بود.
**تسنیم: می شود لطفا دقیق بفرمایید در آن نشست ها و دیدارها چه گذشت؟
*میشل موسی: دیدگاه های خودمان را درباره این پرونده بیان کردیم و توضیح دادیم و اسناد و مدارکی که در این زمینه داشتیم و صحت ادعاهای ما را ثابت می کرد، ارائه دادیم که در این زمینه حق را به ما دادند، اما در این مدت تغییراتی در دیدگاه ها حاصل شد.
**تسنیم: یعنی به این نتیجه رسیدید که امام موسی صدر از لیبی خارج نشده است؟
*میشل موسی: بله به این نتیجه رسیدیم که ایشان از لیبی خارج نشده، اینکه دعوتی وجود داشته و امام موسی صدر با همراهشون از لیبی خارج شدند، خیر چنین چیزی نبوده است.
**تسنیم: برخی می گویند امام موسی صدر بدون عمامه سوار هواپیما می شوند. نظر شما چیست؟
*میشل موسی: اینها همه تحریفات در ماجرا هستند و آشکار است که در این قضیه دخالت های سیاسی یک یا چند کشور و بین المللی برای پنهان کردن حقایق امر وجود دارد، چون ما آنچه از مستندات را در اختیار داشتیم و داستان واقعی و حقیقی را ارائه دادیم.
**تسنیم: بعد از پیگیری هایی که انجام دادید، از آن زمان تا به آلان چه تحولات و اتفاقاتی در این پرونده رخ داده است؟
*میشل موسی: این موضوع باید در لیبی دنبال می شد، به ویژه بعد از آنکه حکومت در لیبی تغییر کرد و می بایست دولت این کشور مستندات و دلایلی که در خصوص این پرونده داشت را ارائه می کرد.
**تسنیم: به نظر شما چه طرفی یا کسی از عدم افشای حقیقت این پرونده سود می کند، این درحالی است که نمی توان نقش غرب در این قضیه را نادیده گرفت
*میشل موسی: تا الان کسی نبوده که تمام اطلاعات در این خصوص را داشته باشد تا بتواند آن را ارائه دهد. اما امروز آشکار است، طرفی که از برملا شدن حقیقت این پرونده آسب می بیند، طرفی است که خواهان طولانی شدن جنگ در لبنان و خشونت در آن است. طرفی است که نمی خواهد، این کشور روی پای خود بیایستد و طوایف آن همزیستی داشته باشند. این از حیث لبنان؛ در بعد خارجی، طبیعتا این پرونده ریشه در درگیری های و منازعات خارجی و بین المللی درک مفهوم کانال قیمت دارد که در لبنان جریان دارد. این باعث شده تا این پرونده به این وضع دچار شود، هیچ کس نمی تواند، صفحات این پرونده را بچیند و یا تمام اسناد و مدارک را در اختیار داشته باشد تا آنها را ارائه دهد.
**تسنیم: به توجه به آنچه که گفتید و نظرات و دیدگاه های فرزندان ایشان، به نظر شما آیا روزی فرا می رسد که واقعیت این ماجرا بر ملا شود؟
*میشل موسی: باید که چنین روزی فرا رسد؛ روزی که طی آن این راز برملا شود. هیچ چیز تا به انتها مخفی باقی نمی ماند و کسی که مرتکب این جنایات شده و این جنایات را تدارک دیده آن را آشکار خواهد کرد و ما امیدواریم که این راز برملا شود، چون همان طور که گفتید امام موسی صدر یکی از سمبل های ملی و بزرگ این کشور بوده و ما امیدوارم راز این پرونده و حقیقت آن آشکار شود و این یکی از انتظارات و آرزوهای دوستداران امام موسی صدر است که حقیقت این ظلم روا داشته شده بر ایشان آشکار و عیان شود.
**تسنیم:سوال اخر اینکه بعد از سرنگونی سرهنگ معمر قذافی آیا از سوی دولت لبنان پیگیری هایی در این خصوص انجام شده است، آیا به اطلاعات جدیدی در این زمینه دست پیدا کردید
*میشل موسی: توسط یک کمیته و همچنین توسط آقای نبیه بری این موضوع دنبال شده، به ویژه اقای بری شخصا این موضوع رو نزد تمام طرف های لیبیایی که از دولت قبل باقی مونده بودند و در دولت قبلی لیبی دارای سمت ها و مسئولیت های امنیتی و سیاسی بودند، دنبال کردند، اما با کمال تاسف همگی در این خصوص اظهار بی اطلاعی کردند، با این حال تلاش ها متوقف نشدند و همچنان هم تا برملا شدن این راز ادامه خواهند یافت.
**تسنیم: یعنی تا به الان هیچ اطلاعات جدیدی در این زمینه به دست نیامده است؟
*میشل موسی: گفتم، روند تحقیقات ادامه دارد، اما تا به حال اطلاعات جدیدی در این زمینه به دست نیامده، چون این موضوع نیاز به پیگیریهای بیشتر و زمان طولانی تری دارد علاوه بر اینکه برخی از مطلعان به پرونده هم امروز در قید حیات نیستند.
رایان جانسون هنوز به فیلم Star Wars: The Last Jedi افتخار میکند
فیلم جنگ ستارگان: آخرین جدای (Star Wars: The Last Jedi) در سال ۲۰۱۷ به کارگردانی رایان جانسون اکران شد و با نظرات ضد و نقیضی از سوی طرفداران این فرانچایز و منتقدان روبه رو گردید. با گذشت ۵ سال از اکران این فیلم، جانسون در مصاحبه جدیدش با Empire اعلام کرده که «اکنون حتی خیلی بیشتر به فیلمی که ساخته افتخار میکند.»
جانسون گفته که هدف او درک هسته اصلی اسطوری شناسی جنگ ستارگان است که نهتنها تخیلات او را در دوران کودکی، بلکه تصورات یک نسل کامل را تسخیر کرده بود. مخالفان این فیلم به ویژه از نمایش شخصیت لوک اسکای واکر محبوب بسیار عصبانی بودند. مارک همیل، بازیگر این نقش نیز در آن زمان انتقادات شدیدی کرده بود که بعدا از آن ابراز پشیمانی کرد.
جانسون میگوید برای کارگردانی سهگانه جدیدی از دنیای جنگ ستارگان استخدام شده بود که این امر در نهایت محقق نشد. وی میگوید آخرین جدای صرفا یک فیلم جنگ ستارگان نیست، بلکه فیلمی درباره استار وارز و معنا و مفهوم آن برای طرفدارانی مانند خود اوست. وی اضافه کرد:
اکنون با گذشت ۵ سال، من حتی بیشتر به این فیلم افتخار میکنم. فکر میکنم هیچکدام از ما نمیتوانیم آن فضای اسطورهشناسی و داستانی که با آن بزرگ شدیم و تاثیر آن را فراموش کنیم. هدف این فیلم دور شدن از داستان اصلی نبود، بلکه میخواستیم به قدرت اساسی اسطوره در جهان استار وارز برسیم. تصاویر پایانی فیلم، به نظر من، لوک اسکای واکر را به عنوان اسطوره تخریب نمیکند، بلکه آن را میسازد.
لوکاس فیلم برای مقابله با واکنشهای ضد و نقیض درک مفهوم کانال قیمت منتقدان، کارگردانی فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker را به جی جی آبرامز سپرد که متاسفانه این فیلم هم خیلی موفق نبود و بدترین نمرات را بین فیلمهای فرانچایز اصلی جنگ ستارگان بدست آورد. با این حال، حرفه کارگردانی رایان جانسون طی این سالها درخشان بوده و وی با فیلم Knives Out در سال ۲۰۱۹ با بازی دنیل کریگ موفقیت بزرگی در باکس آفیس بدست آورد و همچنین این فیلم نامزدی اسکار بهترین فیلمنامه اصلی را از آن خود کرد. وی در نتیجه حقوق دو دنباله Knives Out را نزدیک به نیم میلیارد دلار به نتفلیکس فروخت.
لازم به ذکر است که دنباله این فیلم با عنوان Glass Onion: A Knives Out Mystery در ۲۳ سپتامبر (۱ مهر ۱۴۰۱) در نتفلیکس منتشر خواهد شد.
مشروطه و ایران امروز
| نخستین نشست گروه «جامعهشناسی سیاسی» در دوره جدید در انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد |
پایگاه خبری-تحلیلی انصاف نیوز: قریب به ۱۱۶ سال پیش در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی، مظفرالدینشاه به تأسیس مجلس شورای ملی (اسلامی) رأی مثبت داد و همین واقعه، که امیدواری به محدودشدن سلطنت مطلقه و قدرت استبدادی شاه را در میان ایرانیان زنده کرد، ایدههایی چون تغییر سرنوشت بهدست خود مردم، آزادی سیاسی، اندیشهی اصلاح، قانون و از اینقبیل را در متن اجتماع به بحث گذاشت؛ بحثهایی که تا به امروز دامن کشیده و همچنان وضع روشنی پیدا نکردهاند. مشروطیت با ادعای سازگاری شرع و عرف، توسعه و سنت، مدعای قسمی پیشرفت برمبنای عدالت را داشت و از همین منظر است که امروز نیز در متن پرسشهای اساسی ما قرار دارد. نسبت امروز و مشروطه، نیازمند واکاوی دقیقیست که گروه جامعهشناسی سیاسی را بر آن داشت که افقهای بحث را در این رابط برکشد.
در نشستی که به همین منظور در اتاق کلابهاوس گروه جامعهشناسی سیاسی انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد علیرضا رجایی، علی اکبر امینی و احمد بخارایی، سخنران بودند. جلسه با طرح بحث توسط مدیر نشست عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران آغاز شد. وی با قرایت بخش هایی از مکتوبات فتحعلی آخوندزاده به توصیف شرایط نابسامان ایران از حیث قانون مداری در عهد پیشامشروطیت پرداخت. همچنین با مفهوم کاوی مشروطه در «کنستیتوسیون» فرانسوی، آرای درک مفهوم کانال قیمت برخی از صاحبنظران را به بحث نهاد و نهایتا به ساختار قدرت در رابطه خدایگان-شاه اشاره نمود. او با این مقدمات به طرح این پرسش مبنایی پرداخت که چه نسبتی بین مشروطیت و ایران امروز می توان برقرار نمود؟ نکته ای که با یکایک مهمانان به بحث نهاد. (برای شنیدن فایل صوتی این نشست به این [لینک] در کانال تلگرامی انصاف نیوز بروید)
«علیرضا رجایی» مشروطه را بهدلیل حضورش در زیست ما واجد اهمیتی تاریخی دانست و با اشاره به خلأهای مطالعاتی از درون ایران گفت: «نیازمند تأسیس انستیتو یا دانشکدهای برای مشروطهشناسی هستیم.»
وی که دارای مدرک دکترای علوم سیاسیست؛ بحث عاملیت شهروندی را پیش کشید و با بیان اینکه: «شهروندی، بدون عاملیت شهروندی ممکن نیست» در بسط معنای عاملیت گفت: «در تمام سطوح سیاسی، افرادی که در مقام شهروندی قرار میگیرند، حضور داشته باشند.»
این فعال سیاسی، همچنین با اشاره به جریانهای فاعل گفت: «در مشروطه ضمن اینکه تجار، روشنفکران و اشرافیت متجدد شده نقش داشتند؛ زنان، کارگران، دهقانان و تمامی اعضای ضعیف جامعهی آن روز ایران درگیر بودند و این فاعلیت، همهگیر و بیبدیل بود.»
وی همچنین با اشاره به نقش مطبوعات و زنها، ایجاد اولین اتحادیهی تاجران ایران و انجمنهای مخفی را از دیگر مصادیق عاملیت برشمرد و شکلگیری شهروندی را در نتیجهی فاعلیت گروههای مختلف مردم دانست که درنهایت به یک انقلاب همهجانبه تبدیل شد.
رجایی، نمایندهی روایت تحول را مطبوعات دانست و عنوان کرد: «مطبوعات رادیکال، تنها رسالت آگاهیدادن صرف را دنبال نمیکردند؛ بلکه بیان تغییر گفتمانی که در آن تاریخ اتفاق افتاده بود از جمله؛ منافع تودههای زحمتکش، نقد مذهب ارتجاعی، انتقاد رادیکال از استبداد سیاسی را انجام میدادند.»
علی اکبر امینی از دیگر سخنرانان حاضر در جلسه با تأکید بر زبان دوران مشروطه مدعی شد که دانشگاهیان، نویسندگان و روشنفکران پسامشروطه، آن زبان ساده، بیریا و صریح را پاس نداشتند. او که دارای دکترای سیاسیست؛ با انتقاد از شیوهی نگارشی پسامشروطه و با ارجاع به «دموکراسی ادبی» (تعبیر جمالزاده) گفت: «گرفتار نوعی اسنوبیسم و فخرفروشی زبانی شدهایم و رسالت اجتماعی و فرااجتماعی نویسنده را با تکیه بر فخرفروشیهای بیانی و انتخاب حلقهی مخاطبان خاص فراموش کردهایم.»
این عضو هیئت علمی دانشگاه، با تأیید موضع شفیعی کدکنی، جامعهی سالم را در گرو داشتن زبانی سالم دانست و از زبان نسیم شمال و بهار مثال آورد. سپس احمد شاملو، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری را از جمله کسانی دانست که استعارات پیچیده را وارد زبان فارسی کردند و ادعا کرد: «استفاده از چنین زبانی، پشت کردن به خردگراییست.»
امینی، اوج چنین خردگرایی را در دوران مشروطه دانست که اندیشمندان از برج عاج روشنفکری، خارج و به کوچه قدم گذاشتند.
مسألهی تحریفها در متون مشروطیت، بحث بعدی امینی بود. وی چپگرایان را از جمله کسانی درک مفهوم کانال قیمت دانست که به عمد، تحریف را وارد متون مشروطه کردند و پیشنهاد داد؛ مشروطه را باید از آثار اولیهی نویسندگان آن زمان خواند.
مثلث ارگ، مسجد و بازار که به ادعای وی، مورد اتکای بحث لمبتون، اشرف و بیشتر علی شریعتی و عامل عقبماندگی ایران بوده، بحث بعدیای بود که امینی بدان پرداخت و گفت: «انقلاب مشروطه، این فرضیهی شریعتی و اشرف را باطل کرد؛ زیرا نشان داد که این اتحاد همیشگی نبوده است. مسجد و بازار در یک طرف ایستادند و ارگ یا قدرت در طرف دیگر.» و ادامه داد: «تاریخ ما را همیشه آن مثلث رقم نزده است.»
بحثهای امینی منجر به واکنشهایی از سوی سخنرانان و نیز حاضران در اتاق مجازی مانند علیرضا رجایی، بیتا مدنی و لطفالله آجودانی شد.
بیتا مدنی با تصریح صراحت و بیپردگی اشعار فروغ فرخزاد، و علیرضا رجایی با ارجاع به فعالیتهای مستمر شاملو در مورد فرهنگ کوچه و شعرهای فولکلور به ادعای تکلف روشنفکرانه در جریان شعری معاصر در گفتار امینی، انتقاد کردند.
لطفالله آجودانی نیز پیشنهاد امینی مبنی بر استناد به رسائل و مدعای مغلوطنویسی مورخان درک مفهوم کانال قیمت درک مفهوم کانال قیمت پسامشروطه را به چالش کشید و گفت: «بحث تقلیل مفاهیم در آثار دورهی مشروطه یک مسئلهی جدی است.»
وی با بیان اینکه؛ تقلیل پارلمان به اصل شورا، آزادی به امر به معروف و نهی از منکر و تصرفهایی از ایندست، تطبیقدادنهایی بیبنیاد بوده است که در رسائل زمان مشروطه به وفور یافت میشود. وی همین نگاه تقلیلگرایانه را عاملی دانست که امروز، حق تصمیمگیری بر سرنوشت ایران را در ید اختیار عدهای خاص قرار داده است.
آجودانی همچنین خاطرنشان کرد: «تا زمانی که نسبت به مفاهیم مدرن و همینطور سنت به یک تأویل متعادل نرسیم و مانند آنچه در دوران روشنگری اروپا گذشت، به پیراستن سنت همت نکنیم؛ وجوه مثبت سنت را بهکار گرفته و وجوه منفی آن را کنار بگذاریم، و در کل بازخوانی انتقادی را نادیده بگیریم، به تعادل در وضعیت اجتماعی نخواهیم رسید.»
وی در تصریح موضع خود بیان کرد: «در اروپا، جنبشهای فکری بر اساس عناد، ضدیت و نفی کامل به سمت سنت خیزش نکردند؛ اما متجددان ایرانی ضمن نگاهی مطلقانگار و جزماندیش به سنت رو کردند.»
آجودانی تأکید کرد: «آنچه من در مقام مذمت آن بهعنوان پژوهشگر تاریخ برمیآیم، تقلیل مفاهیم از گذرگاههای غلط است. بومیسازی در جامعهی ایرانی از آنجا که براساس تصرفهای دور از واقع صورت گرفته، جامعهی ایرانی را از اختیار داشتن تأویل و ترجمههای درست از مفاهیم متجدد دور کرده است.»
وی افزود: «از سوی سنتگرایان نیز خصومتی با مبنای ایدئولوژیک، مجال درک مفاهیم جدید از جامعهی ایرانی را گرفته است.»
وی عنوان کرد؛ این چرخهی افراط و تفریط و دوقطبی سنتگرا و تجددطلب که برای آیندهی دموکراتیک ایران زیانبار است، نیازمند اجماع جدی و عزم گستردهی نخبگان میباشد که ضمن مبنا قرار دادن نگاهی متعادل به بازخوانی مجدد سنت و خلق امر نو بپردازند.
احمد بخارایی نیز، ضمن بحث «دوقطبیهای دیروز و امروز» در این نشست حضور داشت.
این جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه با اذعان بر اینکه، دوقطبیها جامعهی ما را آزار میدهند، ابتدا متذکر شد منظور از «دو قطبی» در جوامع، متراکم شدن مطلق نیروهای اجتماعی در دو قطب در دو سر یک طیف نیست مانند آن تراکمی که در علوم طبیعی اتفاق میافتد زیرا اساسا تفاوت وجود دارد بین عوالم طبیعی و انسانی. پس منظور از دوقطبی شدن یا بهتر است بگوییم: «دو قطبی کردن» یا دو قطبیسازی ناشی از سیاستهای غلط به معنای وجود نیروهای لاغر و نحیف و کم صدا در وسط طیف اما پژواک داشتن صداهای تمرکز یافته در دو سر طیف در دو قطب موافق و مخالف ستیزجو است که جامعه را خسته و خشونتطلب میکند.
وی به قصد پرداختن به ریشههای تاریخی دوقطبیهای موجود، در سه بند: «زمینهها»، «سوژهها» و «پیامدها»ابتدا در خصوص «زمینهها»یی که با پنج عامل، فضای دو قطبی را خلق میکنند گفت: «سیاستهای منطقهای و فراکشوری، موضوع مذهب و شق جدید آن در قالب ولایت فقیه، غربگرایی نخبگانی با برونداد عقلانیشدن، انفعال نیروهای فیمابین از جمله طبقهی متوسط که نحیف و بیپژواک شدهاند و نیز عناصر اقتصادی را در بررسی زمینهها باید مورد دقت قرار داد.»
وی در بند دوم بحث خود، بر «سوژهها»یی که در دوقطبیشدن مورد توجه قرار میگیرند در هفت موضوع دقیق شد و عنوان کرد: «تعامل با جهان یا انزواگرایی، تقابل سنت و مدرنیته، تقابل آرمانگرایی و واقعگرایی، تنشزدایی یا تنشزایی، درونگرایی یا برونگرایی، عقل جمعی در برابر عقل فردی و بالاخره آزادی در مقابل مخالفت با آزادی موضوعات مطرح و بیرون آمده از بطن یک فضای دوقطبیست.»
وی در ادامه صحبتش پیرامون بند سوم مفهوم «دو قطبی»، از «پیامدها»ی چهارگانه فعالشدن این سوژهها در فضای دوقطبی چنین گفت: «ماحصل چنین وضعیتی، رابطهی «قدرت و قداست» را تعریف میکند و قدرت اصرار خواهدداشت که به هر قیمتی شده برای انقلاب، تشدید قداست کند که بخشهای فعال جامعه را به مرور از خود دور میکند. پیامد دوم «انحصار گفتمانی» و حذف دیالوگ از صحنهی جامعه است. پیامد سوم، پوشیده ماندن «ضعفهای سیاسی و اقتصادی» تحت سیطره فضای دوقطبی است و درنهایت، پیامد چهارم هدر رفتن یا هدر دادن ظرفیتهای اجتماعی است مانند دامنگرفتن مهاجرتها که اینک میلیونها ایرانی مهاجرت یا فرار کردهاند و میلیونها شهروند دیگر در آرزوی رفتن هستند».
وی در ادامه به شش دوقطبی شکل گرفته در دوران مشروطه و پیآمدش پس از آن دوره در بستر تاریخ معاصر اشاره کرد و گفت: «در دوران مشروطه با شش نوع دوقطبی مواجه بودیم که عبارتند از: ۱- دوقطبی «درون قومیتی» و اختلافات درونی عشایر و اقوام و ایلات مانند آنجا که قشقاییها و بختیاریها نظیر صمصامالسلطنه و حاج علی قلیخوان سردار اسعد بختیاری در حمایت از مشروطهخواهان عازم آزادسازی تهران بودند اما در جای دیگر سردار جنگ بختیاری در تبریز علیه مشروطهخواهان می جنگید. ۲- دوقطبی «برون قومیتی» و فرصتی که انقلاب مشروطه در اختیار اقوام لر گذاشت تا تا انتقام سالهای دور و نزدیک را از قاجار ترکزبانی بگیرند که با اتحاد شش قبیله ترک و شیعه که به قزلباش معروف بودند صفویها را در رسیدن به قدرت و سلطنت یاری کردهبودند و اینک خود زمام امور را در دست داشتند. ۳- دوقطبی «مذهب و وحدت ملی» که در طول ۱۳۰ سال اخیر در تعارض بین روحانیون شیعی و نظام حکمرانی جاری بوده.۴- دوقطبی «جغرافیای سرزمینی و وحدت ملی» که همواره باعث شده نیروهای بیرونی و خارجی از انگلیس و آلمان تا روسیه و آمریکا با ورود مستقیم و غیر مستقیمشان به صحنه جغرافیایی ایران ، تاثیر شگرفی بر سیاست داشتهباشند. ۵-دوقطبیهای «فرهنگی» شامل زبان و آداب و الگوهای رفتاری. ۶-دوقطبیهای ایدئولوژیک شامل نیروهای چپ و کمونیست و سوسیالیست و ملی.
بخارایی وضعیت قطبیشده را یک آزار تاریخی عنوان کرد و گفت: «در منظر همین فضاست که ما نمیتوانیم با هم دیالوگ سنتزآفرین داشته باشیم و موانع توسعهی سیاسی را نیز بایستی در همین شرایط بازجست. در چنین وضعیتی، لوازم ششگانهی توسعهی سیاسی مهیا نشدهاست یعنی «سازمانها»ی ملازم توسعه، ضعیف هستند و «آزادی» با تهدید و تحدیدهای جدی روبهرو بوده و هست و «مکانیزمهای حل منازعه» را از کف میدهیم و نمیتوانیم از زندگی سیاسی «خشونتزدایی» کنیم و نیز از سیاست هم «کیشزدایی» نکردیم و نهایتا شرط ششم برای تحقق توسعه سیاسی همواره در ایران با چالش مواجه بوده یعنی: مشروعیت جارچوبهای نهادی و قانونی».
و افزود: تاریخ سیاسی معاصر ایران، کوششی در جهت ایجاد دولت شبه مدرن و مشروطه سلطنتی در درون یک جامعه مدنی ضعیف بوده و نهایتا آنچه پس از مشروطه تا به امروز باقی مانده افزایش اقتدار حکومت مرکزی است که ارتباط وثیقی با اهداف جنبش مشروطه ندارد»
بخارایی در ادامه صحبتش ضمن اشاره به مصادیق تاریخی گفت: « در تعارض و ستیز مشروطهخواهان و مشروعهخواهان مانند شیخ فضلالله نوری که ابتدا مدافع مشروطه و سپس مخالف سرسخت آن بود و با فتوای مراجع نجف، «مخل آسایش و مفسد»، اعلام و نهایتا اعدام شد خشونت ناشی از دوقطبیها به اوج رسید و این جکایت در جریانهای تاریخی قبلی مانند میرزا رضای کرمانی در ترور ناصرالدی شاه و بعدی در سید حسن مدرس و نواب صفوی و کاشانی و تاکنون ادامه داشتهاست. این تعارضات ریشه در مفهوم حکومت فقیه داشت که در دوره قاجار از سوی ملا احمد نراقی، میرزای قمی و شیخ جعفر کاشفالغطاء مطرح و سپس در متون شیعهی سیاسی بازتولید شد به گونهای که مبنای انقلاب سال ۱۳۵۷ هم قرار کرفت. ملاحظه میشود که ریشههای نزاع و ستیز ناشی از دوقطبی در طول ۱۲۰ سال اخیر تقویت شده».
او در پایان و در پاسخ به این پرسش مفروض که اینک چه باید کرد، گفت:« مانیازمند یک فلسفه برای برون رفت از موانع توسعه سیاسی هستیم و این ریشه در فرهنگ و اندیشه دارد. میشود تلفیقی از سه نوع فلسفه هگلی و نیچهای و هایدگری درک مفهوم کانال قیمت را مد نظر داشت. هگل بر دو نوع حجیت علمی و اسطورهای شامل قید و بندهای فرهنگی-اجتماعی تاکید دارد. او میگوید: تکامل تاریخی در چارچوب مراحل متعارف در آگاهی نسبت به آزادی پدید میاید. از سوی دیگر نیچه به «بازگشت به اصل» توجه دارد و معتقد است: هر آنچه خوب است به ارث بردهشدهاست و هر آنچه به ارث بردهنشدهاست ناقص است اما همین نیچه به سنتهای موجود زمانهاش به خصوص مسیحیت، خمله میبرد و آن را متهم می کند که موجب بیماری «نیستانگاری» شدهاست. در نهایت هایدگر به آزادی بورژوایی حمله میکند و آن را به بیدغدغهگی و خودسرانگی فردی متهم میکند. او هر چند آلمان را به احیای سنت از دست رفتهاش دعوت میکند اما معتقد است باید ارکان پارادایمهای سنت را ابتدا سست و سپس برساخت کرد تا بتواند وارد جامعه مدرن شود. بنابراین تلفیق کارکردی این سه نگرش میتواند راه برون رفتی برای جامعه ما از موانع توسعه باشد».
این جلسه به همت گروه «جامعهشناسی سیاسی» انجمن جامعهشناسی ایران و با مشارکت انجمن علوم سیاسی ایران و پایگاه خبری-تحلیلی انصاف نیوز برگزار شد.
دیدگاه شما