بازار هدف چیست؟


الگوی پلن فروشی که در اختیار شما قرار داده ایم، شامل 10 بخش زیر است:

چگونه برنامه فروش بنویسیم؟ همراه با نمونه برنامه فروش و نکات کلیدی

برنامه فروش یا پلن فروش (Sales Plan) یکی از اجزای اصلی هر کسب و کاری است و مدیران فروش و صاحبان کسب و کار برای افزایش فروش خود نیاز به یک پلن فروش موفق دارند. برنامه ریزی فروش، اهداف فروش را تعیین می کند و مراحلی را که یک شرکت برای رسیدن به آن اهداف تعیین شده، مشخص می کند.
طرح فروش سندی است که استراتژی های بکار گرفته شده برای دستیابی به موفقیت را مشخص می کند. برنامه ریزی فروش موثر به انواع بازارها می پردازد و نیازهای محصول یا خدمات مصرف کننده را ارزیابی می کند. در این مقاله به تعریف برنامه ریزی فروش می پردازیم و نکات و الگوی آماده ای برای شروع پلن فروش ارائه می دهیم.

برنامه فروش چیست؟

برنامه فروش اهداف، تاکتیک ها، مخاطبان هدف و موانع بالقوه را تعیین می کند. درست مانند یک طرح کسب و کار (بیزنس پلن) است، اما تمرکزش بر استراتژی فروش شما است. طرح کسب و کار اهداف شما را تعیین می کند؛ برنامه فروش توصیف می کند که چطور می خواهید به این اهداف برسید.

برنامه های فروش اغلب شامل اطلاعاتی در مورد مشتریان هدف کسب و کار، اهداف درآمدی، ساختار تیم، و استراتژی ها و منابع لازم برای دستیابی به اهداف آن می شود.

بخش های مختلف برنامه فروش

یک برنامه فروش معمولا شامل بخش های زیر است:

پلن فروش چیست؟

  1. مشتریان هدف
  2. اهداف درآمدی
  3. استراتژی ها و تاکتیک ها
  4. قیمت گذاری و تبلیغات
  5. مهلت های مقرر و افراد مستقیماً مسئول
  6. ساختار تیم
  7. منابع
  8. وضعیت بازار

دانلود نمونه برنامه فروش

با استفاده از نمونه پلن فروش زیر، می توانید یک نمونه اکشن پلن فروش حرفه ای ایجاد کنید. می توانید برنامه فروش خود را در زمان کوتاه تری بنویسید و از این فایل به عنوان یک قالب پلن فروش برای سال جدید استفاده کنید.

برای دانلود نمونه برنامه فروش فرم زیر را تکمیل کنید.

فرآیند برنامه ریزی فروش

برنامه ریزی فروش فقط شامل ایجاد یک سند پلن فروش نیست. برای اینکه این سند را به چیزی بیشتر از یک برگه نوشته شده تبدیل کنید، به یک استراتژی سطح بالا نیاز خواهید داشت.
برای اینکار شما باید قبل از نوشتن پلن فروش کارهای زیر را انجام دهید:

  • داده های فروش را از سال قبل جمع آوری کنید و روندها را پیدا کنید.
  • هدف خود را مشخص کنید و اهداف فروش را ایجاد کنید که اهداف درآمدی شما را برآورده کند.
  • معیارهایی را که برای سنجش موفقیت استفاده می شود، تعیین کنید.
  • وضعیت فعلی خود را ارزیابی کنید، از جمله نقاط ضعفی که به عنوان موانع و نقاط قوت به شما کمک خواهند کرد.
  • پیش بینی فروش را بر اساس روند تقاضا و داده های تاریخی مشابه شروع کنید.
  • هر شکافی که برای رسیدن به اهداف خود باید پر شود را شناسایی کنید.
  • از ابتکارات جدید برای بدست آوردن فرصت های بیشتر فروش، ایده بگیرید.
  • ذینفعانی که بر نتایج شما تأثیر می گذارند مانند بخش بازاریابی را درگیر کنید.
  • موارد عملیاتی را بر اساس ظرفیت و بودجه مشخص کنید.

نکته ای که باید در نظر داشت این است که در برنامه ریزی فروش نباید فقط به ایجاد یک سند فروش فکر کرد.

برای حفظ برتری فروش سازمان خود، باید این روند را هر سال تکرار کنید.

اکنون که به فرآیند برنامه ریزی فروش متعهد هستید، بیایید به بخش اجرای مکتوب برنامه ریزی فروش بپردازیم.

چطور برنامه فروش بنویسیم؟

برنامه فروش

الگوی پلن فروشی که در اختیار شما قرار داده ایم، شامل 10 بخش زیر است:

  1. ماموریت و پیش زمینه
  2. تیم
  3. بازار هدف
  4. ابزارها، نرم افزارها و منابع
  5. موقعیت یابی
  6. استراتژی بازاریابی
  7. استراتژی کسب مشتری
  8. برنامه عملیاتی
  9. هدف ها
  10. بودجه

که هر یک به طور خلاصه در ادامه شرح داده می شود.

پلن فروش کسب وکارها

ماموریت و پیش زمینه

برنامه فروش خود را با بیان مأموریت ها و دیدگاه های سازمانتان شروع کنید. تاریخچه مختصری از کسب و کار نیز بنویسید.

تیم

سپس، توضیح دهید که چه کسانی در تیم شما هستند و نقش آنها چیست. شاید پنج نفر نیروی فروش را اداره و با متخصصین فروش نیز کار کنید. اگر قصد اضافه کردن تعداد کارمندان را دارید، تعداد کارمندان، عناوین شغلی آنها و زمانی که قصد دارید آنها را به تیم خود اضافه کنید را نیز بنویسید.

بازار هدف

چه اولین برنامه فروش خود را بنویسید چه پانزدهمین را، باید حتما مشخصات جمعیت شناختی جامعه هدف خود را بدانید. بهترین مشتریانتان چه شکلی هستند؟ آیا همه آنها به یک صنعت خاص تعلق دارند؟ با یک چالش مشترک روبرو هستند؟

به خاطر داشته باشید که ممکن است پرسوناهای خریدار مختلفی برای محصولات مختلف داشته باشید. این بخش از برنامه فروش شما می تواند در گذر زمان به طرز چشمگیری تغییر کند، چرا که محصولات و استراتژی های شما پیشرفت می کند و بازار محصول را مناسب می بینید.

در همان ابتدا، هنگامی که محصول شما تازه و قیمت های شما کم بود، احتمالا به شرکت های کوچک و استارت آپ ها فروش موفقی داشته اید. اما اگر اکنون محصولتان بسیار قوی شده و قیمت را افزایش داده اید، شرکت های متوسط بازار احتمالا مشتری های مناسب تری خواهند بود. به همین دلیل مهم است که پرسوناهای خود را به طور مرتب بررسی و به روزرسانی کنید.

ابزارها، نرم افزارها و منابع

باید گزارشی از منابع خود نیز داشه باشید. از کدام نرم افزار CRM می خواهید استفاده کنید؟ بودجه ای برای جشنواره ها و تخفیف ها دارید؟ در این بخش مشخص می کنید نیروهای فروشتان از چه ابزارهایی برای موفقیت در فروش استفاده کنند (آموزش، ابزارهای فروش و غیره).

  • انتخاب ابزار و منابع خاص
  • تخصیص بودجه
  • از چه نرم افزار CRM استفاده خواهد شد؟
  • حقوق ، پورسانت و …
  • آموزش ها

موقعیت یابی

لیست رقبای خود را بنویسید. محصولات خودتان و آنها را مقایسه کنید. مشخص کنید کجاها قوی تر از شما هستند، و بالعکس. علاوه بر این، قیمت گذاری خود را در مقایسه با آنها شرح دهید.

شما باید در مورد روند بازار نیز صحبت کنید. مثلا اگر یک شرکت تبلیغات هستید، افزایش تبلیغات موبایلی را خاطرنشان کنید. سعی کنید پیش بینی کنید که چگونه این تغییرات بر کسب و کار شما تاثیر می گذارد.

استراتژی بازاریابی

فروش

در این بخش، قیمت گذاری و تبلیغاتی را که در حال برنامه ریزی هستید شرح دهید. چه اقداماتی برای افزایش آگاهی از برند و ایجاد سرنخ استفاده می کنید؟ به تاثیر این اقدامات در فروش توجه داشته باشید. مثلا:

محصول الف: افزایش قیمت از 40 هزار تومان به 45 هزار تومان در 2 مهر ماه (کاهش 2 درصدی در فروش ماهانه)

محصول ب: ارتقاء رایگان اگر یک مشتری دیگر معرفی کنید از 1 تا 20 آبان (افزایش 20 درصدی در فروش ماهانه)

محصول پ: کاهش قیمت از 430 هزار تومان به 400 هزار تومان در تاریخ 1 آذر (افزایش 15 درصدی در فروش ماهانه)

محصول ت: بدون تغییر

استراتژی کسب مشتری

تیم فروش شما چگونه سرنخ هایی که از استراتژی بازاریابی شما به دست آمده را ارزیابی کیفی می کند؟ فراموش نکنید مشخصاتی که مشتری باید داشته باشد را نیز بیان کنید تا نیروهای فروش با سرنخ های بی کیفیت تماس نگیرند.

برنامه عملیاتی

بیزنس

هنگامی که مشخص کردید که به کجا می خواهید برسید، باید مسیر آن را پیدا کنید. این بخش نحوه رسیدن به هدف‌های درآمدی تان را به طور خلاصه شرح می دهد. برای نمونه:

  • هدف: افزایش 30 درصدی مشتری های معرفی شده در این سه ماهه
  • کارگاه آموزشی تکنیک معرفی سه روزه اجرا شود
  • مسابقه ای برای فروش از طریق معرف اجرا شود
  • افزایش کمیسیون 5 درصدی معرفی مشتری

هدف ها

بیشتر اهداف فروش درآمد محور هستند. به عنوان مثال، شما ممکن است هدف 500 میلیون تومان درآمد سالانه تعیین کنید.

یا می توانید یک هدف حجمی تنظیم کنید، مثلا 100 مشتری جدید یا 450 فروش. اطمینان حاصل کنید که هدف شما واقع بینانه است، در غیر این صورت کل برنامه فروش شما بی فایده خواهد بود.

قیمت محصول بازار فروش مورد نظر، نفوذ بازار و منابع (از جمله تعداد کارمندان فروش و بازاریابی) را نیز لحاظ کنید.

اهداف شما باید همیشه در راستای هدف های اصلی و مهم کسب و کار باشد. مهم ترین هدف را شناسایی کرده و بقیه را طبق اولویت رتبه بندی کنید. مشخص کردن زمان بندی به شما نشان می دهد که آیا در مسیر درست و جلوتر یا عقب تر از برنامه هستید.

بودجه

هزینه های مرتبط با هدف فروش را شرح دهید. این معمولا شامل موارد زیر است:

  • پرداخت ها (حقوق و کمیسیون)
  • آموزش فروش
  • ابزار و منابع فروش
  • جوایز مسابقه
  • فعالیت های متحدسازی تیم
  • هزینه های رفت و آمدهای ماموریتی

برای این که برنامه فروش درستی داشته باشید، آن را با پیش بینی فروشتان مقایسه و هماهنگ کنید.

کاربرد نرم افزار CRM در طراحی برنامه فروش

اگر مراحل نوشتن پلن فروش را تا اینجا گام به گام با ما اجرایی کرده باشید اکنون زمان ان است که به دنبال ابزاری باشید که ساده تر شما را به هدفتان برساند. اگر نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری یا همان CRM داشته باشید، اطلاعات لازم برای هر بخش را می توانید از نرم افزار خود استخراج کنید.

مقایسه پیش بینی ها با فروش حقیقی، اعضای تیم و عملکرد آنها در بازه زمانی مد نظر شما، صنعتی که بیشترین میزان خرید را از شما داشته، رایج ترین مشکلی که مشتریان داشته اند، نوع مشتری ها (رده سنی، جنسیت، اندازه شرکت و هر ویژگی دیگری که برای شما مهم باشد)، پرسوناها و اطلاعات لازم برای به روز رسانی آنها، نتایجی که بازاریابی در فروش داشته، و انتظارات منطقی که باید در پیش بینی ها داشت، همگی با استفاده از اطلاعات ثبت شده در نرم افزار CRM قابل دستیابی هستند.

نکات مهم در نوشتن یک برنامه فروش موفق

تمام نکات مهم و حتی یک پلن فروش را برای نوشتن یک برنامه فروش موفق در اختیار شما قرا داده ایم. اما نکته ای که باید به خاطر داشته باشد این است که تا زمانی که دست به کار نشوید و ننویسید بازار هدف چیست؟ نمی توانید مشکلات کسب وکارتان را درک کنید و برای آن به دنبال راه حل باشید.

یکی از مشکلات مدیران فروش این است که فقط در ابتدای سال به فکر نگارش برنامه فروش

توجه داشته باشید که یک برنامه فروش موثر باید شامل موارد زیر باشد:

  • اهداف شرکت را به تیم فروش بگوید
  • جهت استراتژیک را به تیم فروش خود ارائه دهد
  • نقش ها و مسئولیت ها را برای تیم فروش تعریف کند
  • نظارت بر پیشرفت تیم فروش برای رسیدن به اهداف مورد نظر را مشخص کند.

نکات گفته شده در مراحل قبل را اجرایی کنید. خواهید دید که با شناختی که از کسب وکارتان دارید شما بهترین فرد برای نوشتن این برنامه فروش موفق هستید.

سئوالات متداول

برنامه فروش چیست؟

برنامه فروش اهداف، تاکتیک ها، مخاطبان هدف و موانع بالقوه را تعیین می کند. درست مانند یک طرح کسب و کار (بیزنس پلن) است، اما تمرکزش بر استراتژی فروش شما است.

یک برنامه فروش حرفه ای شامل چه بخش هایی است؟

یک برنامه فروش که با هدف ارتقا کسب وکار توسعه می یابد، باید شامل بخش های مختلفی نظیر مشتریان هدف، اهداف درآمدی، استراتژی و تاکتیک ها، قیمت گذاری و تبلیغات و … باشد.

چطور یک برنامه فروش موفق بنویسیم؟

نوشتن برنامه فروش یا پلن فروش براساس یک الگو است. با پر کردن هر بخش و تعیین وظایف هر فرد نیروهای فروش می‌توانند، در زمانی مناسب، مشتریان صحیح را هدف قرار دهند. در این مقاله می توانید علاوه بر مطالعه نحوه نوشتن برنامه فروش، یک نمونه آماده از برنامه فروش را دانلود کنید.

نیاز (Need)، خواسته (Want) و تقاضا (Demand)

نیاز و خواسته و تقاضا

یکی از نکات بسیار مهمی که در تحلیل ایده یک استارتاپ از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است این است که ببینیم این ایده استارتاپی چه نیازی را برآورده می‌کند، چه خواسته‌ای را پاسخ می‌دهد و آیا تقاضایی برای آن وجود دارد یا خیر. نیاز (Need)، خواسته (Want) و تقاضا (Demand) سه بخش مهم زندگی است که همواره از بدو خلقت، همراه انسان بوده. در هیچ از زمان‌ و مکانی نمی‌توان فرد و یا موردی را پیدا کرد از این‌ها دور بوده باشد.

انسان همیشه در راه برطرف‌کردن نیاز، خواسته و تقاضای خود بوده است اما دانستن تفاوت نیاز و خواسته و اهمیت هریک از این‌ها برای شما، به عنوان یک بازاریاب، مهم و اساسی است. هرچقدر که از نقاط گمراه‌کننده‌ی این بحث مطلع باشید؛ از بازار و مشتریان هدف خود آگاه‌تر هستید. زیرا که به شما درک درستی از بازار و مخاطب می‌دهد.

شناخت این سه بحث در بازاریابی، شما و ایده‌ی استارتاپی‌تان را همواره پویا و زنده می‌کند. این همان کلید طلایی است که قفل محبوب ماندن در بازار را باز می‌کند. ما در این مطلب حاصل تحقیق جامعی که در رابطه با این سه مفهوم اساسی داشته‌ایم، به اشتراک گذاشتیم. درپایان نه‌تنها مفهوم کلی این سه را می‌فهمید بلکه تفاوت هریک را نیز درک خواهید کرد.

بیایید تعریف این واژه‌ها را با رویکرد استارتاپی مرور کنیم.

تعریف نیاز چیست

دانستن اینکه ایده‌ی یک استارتاپ چه نیاز، خواسته و تقاضایی را برآورده می‌کند، بخش مهمی از تحلیل اولیه‌ی آن است، اما این نیازها چه چیزهایی هستند و چه مواردی تحت عنوان نیاز (Need)‌ خوانده می‌شود؟ در جواب این سوال که نیاز یعنی چه باید گفت نیازها، چیزهای اساسی برای بقای ما هستند. نیازهای انسانی نامحدود است و همه اختراعات جدید سعی در برآورده‌کردن نیازهای انسان دارند.

ما بازار هدف چیست؟ نمی‌توانیم فعالیت‌های بازاریابی یا وجود بازار را در صورتی تصور کنیم که نیازهای انسانی در آن نیست. اساسا نیازها به نیازهای جسمی، اجتماعی و فردی تقسیم می‌شوند.

نیازها شامل چه مواردی است:

  • نیازهای جسمی: نیازهای اساسی انسانی مانند هوا برای تنفس‌، غذا، آب، لباس و سرپناه
  • نیازهای اجتماعی: مانند نیاز به تعلق، خانواده و دوستان.
  • نیازهای فردی: بسته به درک، دانش و محیط هر فرد متفاوت است.

به طور کلی محصولاتی که در طبقه نیازها جای می‌گیرند، برای فروش نیازی به فشار ندارند زیرا مشتریان خود اقدام به خرید می‌کنند. اما در جهان رقابتی امروز که برندهای مختلف نیازهای مشابهی از مشتری را ارضا می‌کنند، حتی محصولات مربوط به طبقه نیازها نیز باید با فشار در ذهن مشتریان جای بگیرند.

بررسی سطوح نیاز از دید یک بازاریاب

به عنوان بازاریاب، سطح نیاز انسان‌ها برای ما کافی نیست. مردم همیشه نمی‌توانند آن‌چه را که لازم دارند بیان کنند؛ به همین‌ دلیل برخی افراد حتی از نیازهای خود، آگاه نیستند.

طبق گفته کاتلر کلر:

نقش بازاریا‌ب‌ها در شناسایی نوع نیاز مشتری در چند بخش معنا پیدا می‌کند.

تعریف نیاز در بازاریابی

پنج نوع از نیازهایی که بازاریابان برای تشخیص نوع نیازهای مشتری باید به آن‌ها آگاه باشند به شرح زیر است:

  1. نیازهای بیان ‌شده (Stated Needs): نیازهایی که پس از احساس آن‌ها، بیان می‌شوند. فرد نیاز به خرید خودرو دارد و می‌گوید: «به‌ خودرو نیاز دارم.» در این‌جا مشتری نیازش را به زبان آورده و بیان کرده است.
  2. نیازهای واقعی (Real Needs): در این نیاز، مشتری نیاز خود را بازگو کرده است؛ اما چیزی که می‌خواهد، تمام آن چیزی که گفته نیست! به‌طور مثال او به خودرو نیاز دارد اما خودرو‌یی که هزینه‌ی کمتری را به دنبال داشته باشد.
  3. نیازهای بیان نشده (Unstated Needs): نیازهای نامشخص و یا بیان نشده آن دسته از نیازهایی است که مشتری آن‌ها را از فروشنده انتظار دارد. مثلا هنگام خرید خودرو، انتظار خدمات پس از فروش خوب را دارد.
  4. نیازهای پنهان (Secret Needs): نیازهایی که مشتری تمایل به پذیرش آن ندارد اما در بخش مهمی از خواسته‌های او قرار دارد. برای فهم بیشتر این نیاز برگردیم به مثال خودرو. در این نیاز فرد تمایل دارد یک خودرو خوب و با کیفیت را داشته باشد، اما وضعیت و میزان هزینه‌ای که می‌تواند برای رفع نیازش داشته باشد، مهم است.
  5. نیازهای غیرواقعی (Delight Needs): مشتری علاقه‌مند است در خرید خودروی خود امکاناتی مانند سیستم موسیقی و GPS داشته باشد؛ اما او به وضوح این خواسته را بیان نمی‌کند. این نوع نیاز، نیازهای غیرواقعی خوانده ‌می‌شوند.

به عنوان بازاریابی اگر تنها به نیاز بیان‌شده از طرف مشتری دقت کنید و بر اساس آن برنامه‌ریزی کنید، ممکن است شرایط گمراه‌کننده‌ای برای شما به وجود آید. بنابراین بازاریاب باید با مطرح کردن سوالاتی از او، سعی در کشف نیاز واقعی کند و آن را هدف اصلی ایده‌ی استارتاپی خود قرار دهد. از این طریق می‌توانید با مشتری خود رابطه بهتری برقرار کنید.

اکنون بیاید بررسی کنیم چگونه این نیازها تبدیل به خواسته می‌شوند و می‌توان آن‌ها را تغییر داد.

تعریف نیاز چیست

خواسته به چه معنی است ، کلید دوم تحلیل استارتاپی

خواسته‌‌ها (Wants) برای برآورده شدن نیازهای خاص هستند. خواسته‌های انسانی که از توانایی و تمایل به خرید ایجاد می‌شوند، نیازهای انسان نامحدود است. بنابراین، برای رفع نیازهای نامحدود، فرد تمایل به محصولات، خدمات و روش‌ها مختلف دارد. به عبارت دیگر؛ تمایل به برآوردن نیازها، خواسته نامیده می‌شود. خواسته‌های انسان بسته به ادراک، محیط، فرهنگ و جامعه‌ هر فرد متفاوت است.

با توسعه فن‌آوری اطلاعات، بسیاری از موارد از مرحله خواسته‌ به نیاز تبدیل شده‌اند. مثال‌هایی مانند رایانه‌ها، تلفن‌های هوشمند و اینترنت در این تعریف قرار دارند. در برخی موارد به بازاریابان این انتقاد‌ وارد می‌شود که بازاریابی، نیازها و خواسته‌های غیرضروری را ایجاد کرده‌اند اما در واقعیت این بازاریابان نیستند که نیازها را به وجود می‌آورند؛ آن‌ها فقط ممکن است برخی از اشیاء خاص را ارتقاء داده و مردم، به دلیل نیازهای خود آن‌ها را بخواهند.

به عنوان مثال، بازاریابان می‌توانند این ایده را تقویت کنند که بیمه می‌تواند نیاز فرد به ایمنی را برآورده سازد. آن‌ها نیاز انسان به امنیت را ایجاد نمی‌کنند.

بعد از دانستن نیازها و خواسته ها ، مهمترین چیز دیگری که بازاریابان باید بداند، تقاضا است.

تعریف نیاز در بازاریابی

تقاضا به چه معنی است؟

وقتی مشتری مایل است و توانایی خرید آن نیاز یا خواسته را داشته باشد، نیازها و خواسته ها به صورت تقاضا(Demands) تبدیل می‌شوند.

تفاوت خواسته و تقاضا، میل است. مشتری ممکن است تمایل خرید چیزی را داشته باشد اما توانایی خرید آن را نداشته باشد و به این صورت قادر به برآوردن میل خود نباشد.

مثلا همه ما دوست داریم و می‌خواهیم ماشین داشته باشیم، ولی شاید عده‌ای توان خرید آن را داشته باشند. اگر توان و میل برای یک محصول وجود داشته باشد و تامین آن رخ دهد گفته می‌شود برای آن تقاضا وجود دارد؛ عوامل زیادی بر مطالبات انسان تاثیر می‌گذارد.

این عوامل را می‌توان با عنوان عوامل اجتماعی و عاطفی تفکیک کرد.

  • عوامل اجتماعی: عوامل اجتماعی می‌توانند بر رفتار و در نتیجه تقاضای محصولات مختلف تأثیر بگذارند.
  • عوامل عاطفی: در عوامل عاطفی مشتریان می‌توانند تحت تأثیر یک اتفاق و یا عامل خارجی برای تقاضای محصولات یا خدمات اقدام کنند.

به‌عنوان مثال، پس از برخی حوادث بزرگ که رخ می‌دهد تقاضای بیمه می‌تواند افزایش یابد.

سخن آخر

هدف یک سازمان یا استارتاپ فقط با ایجاد تقاضا برای کالاها و خدمات قابل دستیابی نیست. یک بازاریاب، جدا از دانستن عوامل مؤثر بر تقاضا، باید از وضعیت تقاضای محصولات خود نیز آگاه باشد. اگر مشتریان از کالاها و خدمات ارائه شده راضی نباشند، آن‌ها نمی‌توانند مشتری دائمی شوند. بنابراین رضایت از کالاها و خدمات باید بیشتر از قیمت پرداخت شده برای محصول و خدمات باشد. رضایت مشتری به عملکرد محصول و انتظار مشتری بستگی دارد.

هنگامی که مطلوبیت مورد انتظار مصرف‌کننده از کل محصول نتیجه‌ی مثبتی را به همراه داشته باشد رضایت مشتری خوانده می‌شود و اگر نتیجه‌ی حاصل منفی باشد؛ آن را نارضایتی مشتری می‌دانند.

با تعریف این سه واژه در رویکرد استارتاپی آشنا شدیم و اکنون تفاوت میان این سه را به خوبی می‌دانیم. حالا وقت آن رسیده شما برای بنویسید. سوال و نظرات خود را با ما در این رابطه درمیان بگذارید.

نیاز شامل چه مواردی است؟

نیازهای جسمی - نیازهای اجتماعی - نیازهای فردی

پنج نوع از نیازهایی که بازاریابان برای تشخیص نوع نیازهای مشتری باید بدانید

نیازهای بیان شده - نیازهای واقعی - نیازهای بیان نشده - نیازهای پنهان - نیازهای غیر واقعی

خواسته به چه معنی است؟

خواسته‌ها برای برآورده شدن نیازهای خاص هستند؛ خواسته‌های انسانی که از توانایی و تمایل به خرید ایجاد می‌شوند، نیازهای انسان نامحدود است

تقاضا به چه معنی است؟

وقتی مشتری مایل است و توانایی خرید آن نیاز یا خواسته را داشته باشد، نیازها و خواسته‌ها به صورت تقاضا تبدیل می‌شوند.

چگونه کاربر هدف خود را بشناسیم و مزایای این کار چیست؟

یک‌شنبه 99/6/23 ، تبریز , (اخبار رسمی): چگونه کاربر هدف خود را بشناسیم. یکی از سوالاتی است که هر صاحب کسب و کاری روزی با این مواجه می شود. خیلی مهم است که شما بدانید چه کاربری شما را بررسی می کند.

چگونه کاربر هدف خود را بشناسیم و مزایای این کار چیست؟

به منظور کسب موفقیت در بازاریابی محتوا، بایستی نحوه پیدا کردن کاربر هدف خود را بدانیم و این گام نخست برای موفقیت در این عرصه است.

این موضوع که ارائه محتوای عالی و مناسب، به طور طبیعی خود باعث جذب مخاطب می شود صحت دارد. ولی با این همه تضمینی برای اینکه آن مخاطب، بهترین مخاطب برای برند شما باشد وجود ندارد. با توجه به این تفاسیر بازدیدکنندگان به دو دسته تقسیم بندی می شوند:

  • کسانی که محتوای شما را به محصولتان مرتبط می سازند.
  • کسانی که محصول شما را بخاطر محتوایتان خریداری می کنند.

ارائه تعریف درست از اینکه چه کسانی مخاطبان واقعی شما محسوب می شوند، شما را در جهت تمرکز بر ایجاد یک محتوای عالی و مناسب در اینستاگرام راهنمایی خواهد کرد. با این کار شما به آسانی محتوایی را که اعتبار بخش صنعت و کسب و کار شما باشد را می توانید تولید نمایید. بنابراین دیگر نیازی به تولید محتوای جزئی صرفا برای محصول خودتان را نخواهید داشت.

سه دلیل عمده برای ضرورت تعریف مخاطب بازار هدف چیست؟ هدف

  1. به این اطمینان برسید که محتوایی درست را برای کاربرانی درست تولید می نمایید.
  2. رسیدن به درک بهتری ازنحوه تولید محتوا ییکه بتواند مزایای محصول یا خدمات شما را با نیازمندیهای خوانندگان این محتوا متناسب و مرتبط سازد.
  3. افزایش تعامل و مکالمات که به لطف موارد بالا اتفاق می افتد.

چگونه می توانیم به درک بهتری از بازار هدف خود برسیم؟

پاسخ گویی به سوال فوق را با پرسیدن سوالاتی از خودتان شروع کنید.

چه مشکلاتی در محصول یا خدمت ارائه شده از طرف شرکت شما وجود دارد که باید رفع گردد؟

اگر از شروع فعالیت شما در کسب و کار خود مدت زمان زیادی می گذرد باید بدانید چه چیزی باعث ماندگاری محصول یا خدمت شما شده است. محتوای شما نیز باید مرتبط با این هدف باشد.

مشتریان کنونی شما چه کسانی هستند؟

اگر نمی دانید که چه کسانی محصول یا خدمت ارائه شده از طرف شما را می خرند، از مدیران و تیم های فروش خود بخواهید تا اطلاعات مربوطه را در اختیارتان قرار دهند. سعی کنید انواع مشتریان خود را دسته بندی کنید این کار هم یک امر ضروری محسوب می شود. به عنوان مثال، می توانید مشتریان خود را مبتنی بر موقعیت های مکانی، نیازمندیها و .. دسته بندی نمایید.

شناخت رقبا، رقیب من کیست؟

به احتمال زیاد شما نسبت به رقبای آشکار خود شناخت دارید. ولی با این حال با یک گشت و گذار و انجام تحقیقات سطحی در گوگل و وب سایتهای ارتباط محور بخصوص فیسبوک و توئیتر می توانید پی به وجود رقبای نوظهوری ببرید.

با وارد کردن دو یا سه کلمه کلیدی مرتبط با کسب و کار خود می توانید ببینید که چه کسب و کارهایی سر بیرون خواهند آورد. وارد صفحات درباره ما شده و شرح مشخصات موجود در وب سایت را مشاهده کنید. با استفاده از این طریق می توانید به شکلی سریع و آسان رقیبان خود را پیدا کنید.

چه چیزی موجب سر باز زدن مشتری از برند شما شده و او را به سمت رقیبانمان سوق می دهد؟

چه امتیازی دارید که رقیبانتان ندارند و چه کاری را می توانید بهتر از آنها به انجام برسانید.

با پیدا کردن جواب برای سوالات مطرح شده، قادر به درک بهتر موارد زیر خواهید شد:

چرا محتوای تولیدی شما سزاوار محصول شماست؟

قرار است خواننده محتوای تولیدی شما چه کسی باشد؟

رقیب شما چه کار خاصی انجام می دهد و شما چگونه می توانید عملکرد بهتری داشته باشید؟

چرا باید انتخاب مخاطبان، محتوا و محصول شما باشد و به سوی رقیبتان نروند؟

حال به تعریف مخاطب هدف می پردازیم:

پیش از اقدام به تولید محتوایی معقول ، تعریف مخاطب به شناخت مخاطب مورد نظر و هم چنین افرادی که مخاطب مناسبی نیستند کمک خواهد کرد. ارائه یک تعریف ایده آل از مخاطب باید سه مورد زیر را به هم مرتبط سازد:

  1. محصول یا خدمات شما
  2. جمعیت شناختی (دموگرافیک) مخاطب اصلی شما
  3. هدف محتوای تولیدی شما

تعریف مخاطب ساده پس از انجام تجزیه و تحلیل در خصوص مخاطبان بدین گونه ارائه می شود:

” وارد نمودن برند شما به منظور ایجاد محتوایی به جهت یاری رسانی و آگاه سازی برای اینکه بتوانند به شکل بهتری وارد عمل شوند.”

برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید مخاطب هدف خود را درک کنید. اما چگونه این کار را انجام دهید؟ گام نخست برای انجام این کار پیدا کردن هسته محتواست.

پیدا کردن هسته محتوا

هدفی که به منظور اجرای هسته محتوا بازار هدف چیست؟ دنبال می شود، درک تفاوت میان کاری که آن را به انجام می رسانید با چیزی که نیاز به بیان آن دارید، می باشد.

می توان یکی از بزرگترین اشتباهات بازاریابان تازه کار را، حرف زدن در مورد خود و محصولشان بجای صحبت در مورد چیزهایی که واقعا برای مشتریانش با اهمیت است، دانست. البته که باید در مورد خود و فواید محصولتان صحبت کنید ولی این موضوع در مورد همه مراجعین به سایت شما که به عناوین زیاد و متعددی علاقه مندند نمی تواند صادق باشد.

در اصل هسته محتوای شما چیزی مانند یک دایره است که در مرکز آن موضوع فعالیت شما و کاری که انجام می دهید قرار می گیرد و در اطراف آن (هسته محتوا) محتوای شما و چیزی که برای مخاطبانتان دارای اهمیت است وجود دارد.

جمع بندی

در این مقاله توضیح داده ایم که چگونه کاربر هدف خود را بشناسید. این که شما بتوانید بفهمید که کسب و کار شما برای چه فردی مناسب است خیلی مهم است. زمانی که شما سلیقه کاربر هدف خود را شناختید می توانید به نحوی سریع بر روی آن کار کنید.

اخبار رسمی هویت منتشر کننده را تایید می‌کند ولی مسئولیت صحت مطلب منتشر شده بر عهده ناشر است.

درباره منتشر کننده:

آی جی تاپ

آی جی تاپ

ای جی تاپ یکی از معتبرترین و بزرگترین مجموعه ها در زمینه ی فعالیت در شبکه های اجتماعی است که به صورت جدی بازاریابی در شبکه های اجتماعی از جمله اینستاگرام به شما می آموزد و همچنین به صورت جدی در این زمینه فعالیت میکند.

نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای چیست؟ (آشنایی کامل با آن)

شاید برخی از کسب و کارها را دیده باشید که به جای اینکه محصولات یا خدمات‌شان را به بازار بزرگی عرضه کنند، آن را به بازار کوچک‌تری ارائه می‌دهند. برای این‌کار نیز دلایل زیادی وجود دارد. اما این دست از کسب و کارها، از نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای استفاده می‌کنند که از طریق آن، بخش کوچکی از بازار را هدف قرار می‌دهند و سعی می‌کنند تا خدمات و محصولات خود را، حول محور بازار مشخص شده ارائه دهند.

در گذشته شاید این نوع از بازاریابی، چندان مورد توجه قرار نمی‌گرفت، اما زمانی که برخی از کسب و کارها، دیدند که نمی‌توانند با رقبای قوی‌تر رقابت کنند، بازار هدف کوچک‌تری را انتخاب کردند تا بتوانند در آن بازار، نامی برای خود دست و پا کنند و مشتریان بیشتری را جذب کنند. در این مقاله، ابتدا به تعریفی از نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای می‌پردازیم و سپس استراتژی‌ها، مزایا و انواع آن را بررسی خواهیم کرد.

نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای چیست؟

نیچ مارکتینگ (Niche Marketing) چیست؟

بازاریابی گوشه ای یا نیچ مارکتینگ نوعی از بازاریابی هدفمند است که بر روی بخش کوچکی از بازار تمرکز می‌کند یا اینکه نیازهای بخش محدودی از جامعه را پوشش می‌دهد که مورد توجه کسب و کارهای بزرگ‌تر قرار نگرفته یا اینکه هنوز شناسایی نشده است. البته همیشه به این صورت نیست که بخش هدف یا همان نیچ، مشخص شده باشد، بلکه باید تیم بازاریابی، نیچ را شناسایی کنند و سپس تحقیقات کافی را در مورد همان بخش از بازار یا جامعه هدف، انجام دهند.

بیشتر کسب و کارهایی که می‌شناسیم، سعی می‌کنند تا بتوانند سهم بزرگی از بازار را در دست بگیرند،‌ در حالی که با توجه به تعداد بالای رقبا، کسب و کارهایی که به تازگی کار خود را شروع می‌کنند، سخت است که بتوانند سهم قابل توجهی در بازارهای بزرگ داشته باشند. در اینجا، شاید بهتر باشد تا کسب و کارها، به جای تمرکز روی کل بازار، روی گوشه ای از بازار که احتمال می‌رود سوددهی بهتری داشته باشد و رقابت نیز در آن کمتر است، تمرکز کنند.

نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای چیست

بهتر است تا کسب و کارهایی که قدرت رقابت با کسب و کارهای بزرگ را ندارند، ابتدا روی گوشه ای از بازار تمرکز کنند تا بتوانند در آن بخش شناخته شوند، سپس با طراحی استراتژی‌هایی، خود را توسعه دهند. برندهای مطرحی وجود دارند که همچنان همان روال سابق را دنبال می‌کنند، یعنی اینکه مانند قبل، به همان جامعه هدفی که انتخاب کرده‌اند، خدمات یا محصولات خود را ارائه می‌دهند.

استراتژی های نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای

اما برای اینکه بتوان در نیچ مارکتینگ به موفقیت دست یافت، باید استراتژی‌هایی را برای این مورد درنظر گرفت. در زیر، استراتژی‌هایی را برای موفقیت در بازاریابی گوشه ای خواهید دید.

استفاده از بازاریابی دهان به دهان:

در بازاریابی دهان به دهان، مشتریان راضی، مانند یک رسانه قدرتمند عمل می‌کنند و خدمات یا محصولات یک برند را تبلیغ می‌کنند. در اینجا مشتریان، رضایت خود را از استفاده از محصولات یا خدمات یک برند برای افراد دیگر، تعریف می‌کنند. هر چقدر مشتریانی که از خدمات و محصولات شما راضی باشند، افزایش یابد، بازاریابی دهان به دهان، به شکل بهتری انجام می‌گیرد. بگذارید مثالی را در این مورد بیاورم:

شخص A از یکی از محصولات یک برند، استفاده کرده و از آن نیز کاملاً راضی است و به دلیل رضایتی که از این موضوع دارد، به شخص B نیز توصیه می‌کند تا از خدمات یا محصولات همان برند استفاده کند. همانطور که می‌بینید، در اینجا مشتری به صورت رایگان برای برند مورد نظر تبلیغ می‌کند و این، ارزش بازاریابی دهان به دهان را نشان می‌دهد.

کسب اعتبار با استفاده از افراد شناخته شده:

یکی دیگر از استراتژی‌های خوب برای نیچ مارکتینگ استفاده از توصیه افراد متخصص و مشهوری است که فعالیت آن‌ها، نزدیک به بازار هدف یا نیچ ما می‌باشد. مثلاً می‌توان از اینفلوئنسرهای یک حوزه استفاده کرد که البته در مقاله اینفلوئنسر مارکتینگ ، به طور کامل در مورد آن صحبت شده است.

استراتژی های نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای

در اینجا، از افراد متخصص و مشهوری که نزدیک به حوزه فعالیت ما هستند، درخواست می‌کنیم تا در مورد محصولات یا خدمات برند صحبت کنند و در ازای آن، مبلغی به آن‌ها پرداخت می‌شود. برخی از کمپین‌هایی که در اینستاگرام اجرا می‌شوند، از همین نوع است، یعنی از اینفلوئنسرهای همان حوزه استفاده می‌شود و در مورد برندهای کمتر شناخته شده صحبت می‌شود. مثلاً اگر کسب و کار شما در حوزه غذاست، می‌توانید از اینفلوئنسرهایی که در حوزه تست غذا فعالیت می‌کنند، کمک بگیرید.

تأیید موازی:

این مورد را می‌توان تا حدودی شبیه مورد بالا دانست، گرچه شباهت‌هایی هم دارند، اما تفاوت اصلی آن‌ها، در این است که در استراتژی کسب اعتبار، از افراد شناخته شده در یک حوزه یا در اصطلاح اینفلوئنسر،‌ برای معرفی و توسعه برند استفاده می‌شود، اما در استراتژی تأیید موازی، از رسانه‌های تأثیرگذار در این زمینه استفاده می‌شود و تبلیغات، از طریق این رسانه‌ها انجام می‌شود و دیگر خبری از یک شخص خاص نیست. این مورد نیز می‌تواند به برندسازی و بیشتر شناخته شدن کمک کند.

مهم ترین مزایای نیچ مارکتینگ

نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای می‌تواند برای بسیاری از کسب و کارها مناسب باشد، آن هم به دلیل مزایای زیادی که دارد. البته نمی‌توان این موضوع را کتمان کرد که ورود به بازارهای بزرگ‌تر، سوددهی بالاتری نیز دارد، اما کسب و کارهایی که سرمایه بالایی ندارند و می‌خواهند فعالیت خود را شروع کنند، بهتر است از یک بازار کوچک فعالیت خود را آغاز کنند و سپس به بازار بزرگ‌تر وارد شوند. اما در اینجا مزیت‌های نیچ مارکتینگ را بررسی خواهیم کرد.

۱. شناسایی آسان‌تر بازار هدف:

در نیچ مارکتینگ شما می‌توانید سریع‌تر و البته راحت‌تر بازار هدف یا همان نیچ خود را پیدا کنید و به آن دسترسی داشته باشید. به طور مثال، اگر به کسب و کارهای بزرگ توجه کنید، می‌بینید که مدت‌زمان بیشتری طول می‌کشد تا در بازار شناخته شوند و بتوانند خود را به عنوان یک برند مطرح در آن زمینه معرفی کنند. اما زمانی که به دنبال بازار هدف مشخصی باشید، این کار سریع‌تر و راحت‌تر انجام می‌شود.

۲. نیاز به سرمایه کمتر و رشد بیشتر:

اصولاً بازارهای نیچ، به دلیل کوچک‌تر بودن جامعه هدف، نیاز به سرمایه کمتری دارند و می‌توان با سرمایه خیلی کمتری نسبت به کسب و کارهای بزرگ، شروع به کار کرد. همچنین رشد این نوع از کسب و کارها، در مقایسه با دیگر شرکت‌های نوپا، بیشتر و سریع‌تر است، آن هم به این دلیل که جامعه هدف کاملاً مشخصی دارند و می‌توانند راحت‌تر خود را در آن معرفی کنند.

مزایای نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای

۳. برندسازی راحت‌تر:

به طور کلی، برندسازی کار زمان‌بر و مشکلی است، مخصوصاً اینکه کسب و کارهای زیادی روی کار آمده‌اند و هر کدام سعی می‌کنند خود را به عنوان برند برتر معرفی کنند. این مورد را نیز باید اضافه کنیم که آن دسته از کسب و کارها که سابقه درخشانی دارند، به عنوان برندهای برتر شناخته می‌شوند و طبیعتاً کار ما برای شناخته شدن در این حالت، مشکل است. اما زمانی که از نیچ مارکتینگ استفاده می‌کنیم و در اصطلاح بازار هدف کوچکی را انتخاب می‌کنیم، می‌توانیم برندسازی بهتری را انجام دهیم، آن هم با هزینه بسیار کمتر.

۴. داشتن مشتریان وفادار بیشتر:

یکی از اهداف هر کسب و کاری، جذب مشتریان بیشتر و در ادامه وفادارسازی آنان است. زمانی که جامعه هدف یک کسب و کاری بزرگ باشد، معمولاً مشتریان بیشتری نیز جذب می کند و به همین دلیل، شاید نتواند به خوبی کار مشتری مداری را انجام دهد و آن‌ها را وفادار سازد. اما در نیچ مارکتینگ ما با یک جامعه هدف کوچک روبه‌رو هستیم که طبیعتاً مشتریان کمتری نیز وجود دارند، اما می‌توان کارهایی را انجام داد تا همین مشتریان کمتر را، به مشتریان ثابت تبدیل کرد. در اینجا، هزینه‌های مشتری مداری و وفادارسازی آن‌ها نیز به مراتب کمتر از کسب و کارهایی با جامعه هدف بزرگ‌تر است.

۵. نقش پررنگ بازاریابی دهان به دهان:

در بخش استراتژی‌های نیچ مارکتینگ در مورد بازاریابی دهان به دهان توضیحاتی داده شد. یکی از مزیت‌های خوب نیچ مارکتینگ، همین مورد است که می‌توان از آن، برای برندسازی بهتر، فروش بیشتر و … استفاده کرد. در این نوع از بازاریابی، شما می‌توانید بدون صرف هزینه و به وسیله خود مشتریان، کار بازاریابی را به خوبی انجام دهید. اما لازمه اینکار، این است که مشتری از کسب و کار شما راضی باشد، در غیر این صورت، اینکار تأثیر منفی بر کسب و کار شما خواهد گذاشت.

یعنی همانقدر که بازاریابی دهان به دهان می‌تواند بر روند پیشرفت یک کسب و کار، تأثیر مثبت بگذارد، اگر کار مشتری مداری به خوبی انجام نشود، به همان میزان نیز می‌تواند تأثیرگذاری منفی داشته باشد. البته قصد ندارم در مورد تأثیرات منفی بازاریابی دهان به دهان صحبت کنم، بلکه هدفم این بود که باید به بحث مشتری مداری ،‌ توجه ویژه‌ای داشته باشید تا اثرات مثبت این نوع از بازاریابی را در کسب و کارتان ببینید.

مراحل نیچ مارکتینگ به چه صورت است؟

برای اینکه بتوانید از بازاریابی گوشه ای بیشترین استفاده را ببرید، در ابتدا لازم است تا با مراحل آن، به طور کامل آشنا شوید. در اینجا با ۷ مرحله نیچ مارکتینگ آشنا می‌شوید که باید به درستی هر مرحله را طی کنید.

  • مرحله‌ی اول: شناسایی بخشی از بازار که به نیازهای آن‌ها توجهی نشده باشد
  • مرحله‌ی دوم: بررسی ایده مورد نظر و انجام تحقیقات لازم
  • مرحله‌ی سوم: اطمینان یافتن از نتیجه‌بخش بودن ایده
  • مرحله‌ی چهارم: شناسایی کانال‌های توزیع
  • مرحله‌ی پنجم: طراحی استراتژی‌های مشخص برای دسترسی به بازار مورد نظر
  • مرحله‌ی ششم: اجرا کردن ایده‌ی مورد نظر
  • مرحله‌ی هفتم: بررسی مداوم بازار به منظور شناخت فرصت‌های جدید و تهدیدهای احتمالی

حالا که با مراحل نیچ مارکتیگ آشنا شدید، انواع آن را نیز بررسی خواهیم کرد.

انواع نیچ مارکتینگ

۱. نیچ مارکتینگ براساس محل یا منطقه‌ای خاص:

یکی دیگر از روش‌های نیچ مارکتینگ، این است که به جای تمرکز بر کل کشور، بر یک استان یا یک منطقه خاص، تمرکز می‌شود. در این نوع از نیچ مارکتینگ کسب و کارها سعی می‌کنند مناطقی را انتخاب کنند که یا نیازهای آن‌ها برآورده نشده باشد یا اینکه نیاز جدیدی را در آنجا به وجود می‌آورند. در این شکل از بازاریابی گوشه ای، تمرکز یک کسب و کار، بر روی یک منطقه خاص است و سعی می‌شود محصولات و خدمات متناسب با همان منطقه، ارائه شود. معمولاً در این نوع از نیچ مارکتینگ، رشد بیشتری را شاهد هستیم.

انواع نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای

۲. نیچ مارکتینگ برای یک محصول یا خدمت:

این نوع از نیچ مارکتینگ نیز می‌تواند بسیار عالی باشد. در اینجا، محصول پرطرفداری که بازار خوبی هم دارد، با ویژگی‌های منحصربفردِ جدیدی، تولید و ارائه می‌شود. مثالی که می‌توان در این زمینه آورد، قاب گوشی‌های موبایل است که قبلاً به صورت ساده بود. اما شرکت‌هایی، خلاقیت به خرج دادند و قاب‌هایی با زمینه تیم‌های فوتبال و … تولید کردند. مثلاً قاب‌هایی با زمینه تیم‌های پرسپولیس و استقلال. در اینجا بسیاری از هوادارن این تیم‌ها، ترجیح می‌دهند به جای قاب‌های معمولی، از قاب‌هایی با طرح‌های تیم محبوب‌شان استفاده کنند.

۳. نیچ مارکتینگ براساس جنسیت یا سن:

یکی دیگر از انواع نیچ مارکتینگ که می‌تواند بازدهی خیلی خوبی داشته باشد، این است که کسب و کارها، جامعه هدف یا نیچ خود را براساس جنسیت یا سن افراد انتخاب می‌کنند. مثلاً اگر نیچ براساس سن باشد، به جای اینکه تمرکز خود را بر روی تمامی سنین بگذارند، سعی می‌کنند به یک گروه خاصی مانند نوجوانان خدمات یا محصولات خود را ارائه دهند یا اینکه اگر براساس جنسیت نیز باشد، سعی می‌کنند تنها روی یک جنسیت تمرکز داشته باشند. برای این مورد نیز می‌توان همان مثال بالا در زمینه قاب گوشی موبایل را آورد. مثلاً شرکتی می‌آید و قاب‌های گوشی موبایل دخترانه و مخصوص دختران نوجوان تولید می‌کند. در اینجا جنسیت و سن خاصی را هدف قرار داده است.

۴. نیچ مارکتینگ براساس قیمت:

نوع دیگری از نیچ مارکتینگ وجود دارد و آن هم تمرکز بر روی قیمت است. کسب و کارهایی هستند که فقط بر روی تولید محصولات برای افراد پردآمد تمرکز می‌کنند و برخی دیگر نیز تمرکز خود را بر روی محصولات ارزان‌تر می‌گذارند. هر کدام از این‌ها، بازار هدف خود را دارند. مثلاً شرکت‌هایی هستند که ساعت‌های گران‌قیمتی را تولید می‌کنند که انسان‌های معمولی، توان خرید این ساعت‌ها را ندارند، تنها افرادی مانند ورزشکاران، سلبریتی‌ها و … توان مالی برای خرید این ساعت‌ها را دارند. همانطور که می‌بینید، این شرکت، قشر خاصی از جامعه را هدف قرار داده است.

مثالی از نیچ مارکتینگ

Lefty’s: The Left Hand Store (فروشگاه مخصوص چپ‌دست‌ها)

شناسایی جامعه محروم در یک بازار بزرگ، راهی هوشمندانه برای نزدیک‌شدن به بازاریابی گوشه ای است، مانند فروشگاه اینترنتی Lefty’s . این فروشگاه، مشکل چپ‌دست‌ها را هدف قرار داد، یعنی افرادی که به جای دست راست خود، از دست چپ خود استفاده می‌کنند.

مثال هایی از نیچ مارکتینگ

از آنجا که ۹۰٪ از جمعیت، از دست راست خود استفاده می‌کنند، دست‌چپ‌ها مجبورند که از محصولاتی که برای راست‌دست‌ها طراحی شده است، استفاده کنند. آنها فروشگاهی را راه اندازی و محصولاتی را طراحی کردند که منحصراً برای ۱۰٪ دیگر طراحی شده‌اند و تا حدودی نیز توانسته‌اند به موفقیت برسند. ببینید که چقدر هوشمندانه، بازار هدفی را انتخاب کردند که کمتر کسب و کاری به آن توجه می‌کند.

جمع‌بندی نیچ مارکتینگ یا بازاریابی گوشه ای

اگر برای راه اندازی کسب و کار اینترنتی یا حتی سنتی‌تان، سرمایه چندانی در اختیار ندارید یا اینکه می‌خواهید زودتر به سوددهی برسید، شاید نیچ مارکتینگ بتواند به شما در این زمینه کمک کند. یعنی به جای اینکه بخواهید بازار بزرگی را انتخاب کنید که نیازمند سرمایه زیادی است، می‌توانید بازار کوچک‌تری را انتخاب کنید که به مراتب، برندسازی در آن راحت‌تر است و سریع‌تر نیز می‌توانید به بازدهی برسید.

مدیریت بازرگانی چیست؟

مدیریت بازرگانی از مهمترین بخش‌های مدیریت شرکت‌های تجاری است زمانی یک شرکت می‌تواند بین خود مشتریان و خریدارانش ارتباط تجاری خوبی برقرار کند که یک مدیر بازرگانی موفق داشته باشد. فردی که مدیریت بازرگانی یک بنگاه اقتصادی را به عهده می‌گیرد در جذب مشتریان و عرضه و معرفی صحیح و اصول محصول یا خدمات یک شرکت تلاش می‌کند و به طور طبیعی مدیر بازرگانی فردی است که نقش اساسی در سود و زیان شرکت‌ها دارد. دوره کارشناسی مدیریت بازرگانی یکی از دوره‌های تحصیلی آموزش عالی است و هدف از تشکیل این دوره آموزش نیروی انسانی متخصص مورد نیاز سازمان‌ها، اداره‌ها، موسسه‌ها و شرکت‌های دولتی و خصوصی در زمینه بازرگانی با وظایف و هدف‌های گوناگون در سطوح کارشناسی می‌باشد.

تاریخچه

این گرایش از قدیمی ترین گرایش های مدیریت است که کار خود را در سال 1333 به موجب عقد قرارداد بین دانشگاه تهران و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به منظور تربیت مدیران برای اداره سازمانهای دولتی و خصوصی، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران با همکاری گروهی از اساتید آمریکایی آغاز کرد. سپس این رشته در مقاطع و گرایش های مختلف و در دانشگاههای گوناگون کشور گسترش یافته و همینک در غالب دانشگاههای دولتی، آزاد و پیام نور ارائه می گردد.

هدف رشته مدیریت بازرگانی

هدف از این رشته عبارت است از : آشنایی دقیق با وظایفاساسی سازمانهای بازرگانی ، افزایش مهارت و توانایی دانشجویان در شناخت مسائل مبتنی به مدیریت ، جمع آوری و تجزیهو تحلیل اطلاعات مربوط به هر یک از این مسائل ، ارزیابی راه حلهای مختلف در مورد هر مسأله و تصمیم گیری و اجرای تصممیمات متخذه.
صنعت و بازار کار فارغ التحصیلان این رشته با آگاهی و شناختی که از ساخت سازمان، تئوریهای مدیریت و سازماندهی و تکنیکهای مختلفتصمیم گیری دارند قدرت حل مشکلات را پیدا می کنند و همچنین علاوه بر دانش نظری با کاربردهای این رشتهنیز آشنا می شوند.فارغ التحصیلان مدیریت بازرگانی می توانند در مؤسسات بازرگانی، امور دفتری مانند: تدارکات، اداره امور کارگزینی، امور مالی، بازاریابی مشغولبه کار شوند.
دانشگاه ها این گرایش از قدیمی ترین گرایش های مدیریت است که کار خود را در سال ۱۳۳۳به موجب عقد قرارداد بین دانشگاه تهران و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به منظور تربیت مدیران برای اداره سازمانهای دولتی وخصوصی ،در دانشکده حقوق دانشگاه تهران با همکاری گروهی از اساتید آمریکایی آغاز کرد، سپس این رشته در مقاطع وگرایش های مختلف و در دانشگاههای گوناگون

کشور گسترش یافته و همینک در غالب دانشگاههای دولتی، آزاد و پیام نورارائه می گردد.

.پیشنهاد میکنم مطلب من با عنوان نرخ بازگشت سرمایه (ROI) چیست را مطالعه کنید

بازار کار مدیریت بازگانی

آینده شغلی رشته مدیریت بازرگان

فارغ التحصیلان این رشته با تسلط به مباحث مربوط به بازار، مباحث تدوین استراتژیهای سازمانی،شناخت مشتریان و نحوه ارتباط با آنها، شناخت فرایندهای فروش، بازاریابی و خدمات به مشتریان زمینه لازمجهت استخدام در واحدهای بازرگانی سازمانها را داشته و نسبت به سایر گرایش های مدیریت با توجه به نبود رشته ایجایگزین از بازار کار مناسبی برخوردارند. ضمن اینکه دانشجویان این رشته با توجه به شناخت کافی از کسبو کار و نحوه ایجاد تجارت موفق شانس زیادی برای موفقیت در حیطه کارآفرینی و تشکیل کسب و کار جدید دارند.
فارغ التحصیلان این رشته به خوبی می توانند در سطح مدیران اجرایی در سازمانهای بازرگانی، صنعتی ودولتی به کار اشتغال ورزند و یا در سمت مشاور مدیریت انجام وظیفه نمایند. انتظار می رود این فارغ التحصیلانپس از کسب تجربیات کافی بتوانند مسئولیتهای بیشتری را در سطوح بالای سازمان عهده دار شوند. علاوه براین، فارغ التحصیلان این دوره می توانند در کارهای پژوهشی و تحقیقاتی که امروز در موسسات بزرگ از اهمیت زیادی برخوردار است، مشغول بکار شوند.برخی از مشاغل مربوط به این رشته عبارتند از: مشاغل مرتبط با بازاریابی در سطح مختلف از بازاریاب تا مدیربازاریابی، فعالیت در بخش برند یا تحقیقات بازار شرکتها، واحد فروش سازمان ها، فعالیت در حوزه بازرگانیبین الملل (صادرات و واردات کالا)، فعالیت در حوزه بیمه، تجارت الکترونیک ، امور مالی و بانکداری.

توصیه میشه حتما با بازار کار رشته مدیریت بازرگانی گرایش تجارت الکترونیک آشنا بشید.

صنعت و بازار کار:

فارغ‌التحصیلان این رشته با آگاهی و شناختی که از ساخت سازمان، تئوری‌های مدیریت و سازماندهی و تکنیک‌های مختلف تصمیم‌گیری دارند قدرت حل مشکلات را پیدا می‌کنند و همچنین علاوه بر دانش نظری با کاربردهای این رشته نیز آشنا می‌شوند. فارغ‌التحصیلان مدیریت بازرگانی می‌توانند در مؤسسات بازرگانی، امور دفتری مانند: تدارکات، اداره امور کارگزینی، امور مالی، بازاریابی مشغول به کار شوند.

درآمد مدیریت بازرگانی:

اینکه در این رشته چه درآمدی داشته باشید به خودتان بستگی دارد. با استخدام در یک بخش کوچک، در بهترین حالت حدود 10 تا 15 میلیون درآمد خواهید داشت. اما در سمت های دیگر شغلی مانند مدیریت حقوق های به مراتب بالاتری خواهید داشت. یا اگر کسب و کار خود را راه اندازی کنید، برای پیشرفت درآمد خود سقف حقوق نخواهید داشت.

اما این ها همه به دانش، تجربه و مهارت های شما در کارتان بستگی دارد. بنابراین نمی‌توان به طور دقیق تعیین کرد که فارغ التحصیل مدیریت بازرگانی چه حقوقی دریافت می‌کند.

به طور میانگین می‌توان برای پوزیشن های شغلی زیر حقوق ها را در نظر گرفت:

  • یک مدیر منابع انسانی: حداقل 8 میلیون تومان
  • مدیر بازاریابی: 7 میلیون حقوق + پورسانت
  • مدیر فروش: حداقل 10 میلیون تومان
  • مدیر کل: حداقل 15 میلیون تومان

درآمد مدیریت بازرگانی خارج از کشور:

اگر قصد مهاجرت داشته باشید، کنجکاوید بدانید میزان حقوق این رشته در سایر کشور ها چگونه است. البته این اعداد میانگین دریافتی است و در پوزیشن های شغلی مختلف متفاوت است.

  • سوئیس: 140 هزار دلار (بالا ترین حقوق)
  • آمریکا: 120 هزار دلار
  • کانادا: 102 هزار دلار
  • فرانسه و استرالیا: 116 هزار دلار
  • آلمان: 147 هزار دلار
  • انگلستان: 123 هزار دلار
  • سنگاپور: 100 هزار دلار
  • ژاپن: 80 هزار دلار

برای آشنایی با دنیای نرم افزار پیشنهاد می‌شود مقاله زبان های برنامه نویسی را مطالعه فرمایید.


دروس‌ اصلي‌ و تخصصي‌ گرايش‌ مديريت‌ بازرگاني‌:

  1. اصول حسابداری ۱ و ۲
  2. ریاضیات و کاربردان در مدیریت ۱ و ۲
  3. آمار و کاربرد آن در مدیریت ۱ و ۲
  4. مبانی مدیریت اسلامی الگوهای آن
  5. اقتصاد خرد
  6. حقوق اساسی
  7. مبانی سازمان و مدیریت
  8. کامپیوتر و کاربرد آن در مدیریت
  9. اقتصاد کلان
  10. مدیریت رفتار سازمانی
  11. تحقیق در عملیات ۱ و ۲
  12. زبان عمومی
  13. زبان تخصصی ۱ و ۲ و ۳ و ۴
  14. مدیریت منابع انسانی
  15. مدیریت مالی ۱ و ۲
  16. روش تحقیق در مدیریت
  17. پول و ارز و بانکداری
  18. تجزیه‌وتحلیل و طراحی سیستم
  19. توسعه اقتصادی و برنامه‌ریز
  20. حسابرسی ۱
  21. حسابداری صنعتی ۱
  22. سازمان‌های پولی و مالی بین‌المللی
  23. بازرگانی بین‌الملل
  24. بازاریابی و مدیریت بازار
  25. معارف اسلامی
  26. حقوق بازرگانی
  27. مدیریت تولید
  28. سیستم‌های خرید، انبارداری و توزیع
  29. سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت
  30. بازاریابی بین‌الملل
  31. سیاست‌های پولی و مالی
  32. حقوق بارزگانی بین‌الملل
  33. بهره‌وری و تجزیه‌وتحلیل آن در سازمان
  34. روانشناسی کار

اگه رشته‌ات مهندسی مکانیک هستش مقاله رشته تبدیل انرژی چیست رو از دست ندین.

وظایف مدیر بازرگانی

وظایف مدیر بازرگانی:

  • • نظارت بر اجرای درست و موثر برنامه راهبردی
    • کنترل بر انعقاد قرار داد های خرید و فروش
    • چک کردن ترخیص اقلام خریداری شده
    • بازاریابی محصولات
    • برنامه ریزی برای پیدا کردن تامین کنندگان
    • برنامه ریزی برای تولید بر اساس فروش فصلی و اعمال تغیرات لازم روی آن
    • ارائه برنامه های تدوین شده برای مدیرعامل به منظور تایید و اجرا در واحد تولید
    • پیگیری واحد تولید جهت پاسخگویی به مشتری و تحویل نهایی محصول برای مشتری
    • تدوین برنامه خرید بر اساس برنامه فروش که توسط مدیرعامل تایید شده
    • ارزیابی و تحلیل تامین کنندگان
    • تحلیل و برسی موثر بودن تبلیغات
    • پاسخگویی به مشتریان و ارزیابی رضایتمندی آنها

برای آشنایی با مفاهیم مارکتینگ و بازاریابی، مقاله رشته بازاریابی را از دست ندهید.

جمع بندی:

در کل رشته مدیریت بازرگانی، امروزه افراد زیادی رو جذب خودش کرده و آینده ی خوبی را برای افرادی که این رشته را انتخاب میکنند را دارا میباشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.