نحوه محاسبه ارزش مفهومی


کارشناسان و تحلیل‌گران برای مشخص کردن قدرت سودآوری یک سهم، تمامی ابعاد واحد اقتصادی مربوط به آن را مورد بررسی قرار می‌دهند و قابلیت‌های آن را مشخص می‌کنند. در این راستا صورت‌های مالی، پتانسیل رشد، دارایی‌ها و … یک شرکت بررسی می‌شود و در نهایت مشخص خواهد شد که آیا آن شرکت می‌تواند در آینده هم سودآوری خود را تکرار کند و افزایش دهد یا خیر. کیفیت و چگونگی کسب سود نیز با سنجیدن معیارهایی مثل میزان رضایت کارکنان و مشتریان، وضعیت در مقایسه با رقبا، میزان ریسک، پیش‌بینی وضعیت سود در آینده و … تعیین می‌شود. برای تعیین ارزش ذاتی سهام، لازم است جریان‌ها و صورت‌های مالی شرکت در سال‌های آینده پیش‌بینی شود.

نحوه محاسبه ارزش ذاتی سهام

ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک مفهوم فلسفی است که در آن ارزش یک دارایی به‌خودی‌خود یا به تعبیر عامیانه، مستقل از سایر عوامل مشتق می‌شود. تحلیلگران مالی تلاش می‌کنند تا مدل‌هایی را برای برآورد ارزش ذاتی سهام یک شرکت (خارج از قیمت روز بازار) برآورد کنند.

ارزش ذاتی چیست؟

ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) معیار ارزش دارایی است. این معیار به‌جای استفاده از قیمت فعلی بازار با استفاده از یک محاسبه عینی یا مدل مالی به دست می‌آید.

ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک اصطلاح با معانی مفید در زمینه‌های مختلف است که وظیفه یک تحلیلگر مالی است که سعی می‌کند ارزش ذاتی دارایی را با استفاده از تجزیه‌وتحلیل بنیادی و تکنیکال برآورد کند.

در تجزیه‌وتحلیل مالی این اصطلاح برای شناسایی تقریبی ارزش ذاتی یک شرکت و جریان نقدی آن استفاده می‌شود. برای مثال در قیمت‌گذاری اختیار معامله به تفاوت بین قیمت اعتباری اختیار معامله و قیمت فعلی دارایی اصلی اشاره دارد.

باوجودآنکه هیچ استاندارد جهانی برای محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت وجود ندارد، اما تحلیلگران مالی مدل‌های ارزیابی را بر اساس جنبه‌های یک شرکت که شامل عوامل کیفی، کمی و ادراکی است، ایجاد می‌کنند.

  • عوامل کیفی مانند مدل کسب‌وکار، حاکمیت و بازارهای هدف از مواردی هستند که مخصوص فعالیت‌های معاملاتی است.
  • عوامل کمی که در تحلیل بنیادی یافت می‌شود شامل نسبت‌های مالی و تجزیه‌وتحلیل صورت‌های مالی است. این عوامل به معیارهای نحوه عملکرد خوب یک شرکت اشاره دارد.
  • عوامل ادراکی به دنبال جذب سرمایه‌گذاران به‌واسطه ارزش نسبی یک دارایی هستند. این عوامل تا حد زیادی با استفاده از تجزیه‌وتحلیل تکنیکال محاسبه می‌شوند. تحلیلگر باید از مفروضات گوناگونی استفاده کند.

محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت شامل عوامل مختلفی است که برخی از آنها طبق برآورد و فرض است. یک سرمایه‌گذار که از تجزیه‌وتحلیل کیفی استفاده می‌کند نمی‌تواند تشخیص دهد که بررسی ارزش سهم چقدر مؤثر خواهد بود. آیا ممکن است در آینده نزدیک ارزش سهام شرکت نزول یابد یا نه!

استفاده از معیارهای کمی برای تعیین ارزش ذاتی ممکن است ریسک بازار مربوط به یک شرکت را کم‌رنگ کرده یا درآمد یا جریان‌های نقدی مورد انتظار را بیش از حد ارزیابی کند.

برخی از تحلیلگران و سرمایه‌گذاران ممکن است وزن بیشتری به سهامداران عمده یک شرکت بدهند ددرحالی‌که برخی دیگر درآمد را به‌عنوان استاندارد در نظر می‌گیرند. به عنوان مثال، ممکن است یک شرکت سود ثابت داشته باشد، اما مقررات دولتی را نقض کرده است، قیمت سهام به احتمال زیاد کاهش می‌یابد. با این حال، با انجام تجزیه‌وتحلیل بنیادی و منابع مالی شرکت، یافته‌ها ممکن است نشان دهد که ارزش شرکت کم است .

به طور معمول، سرمایه‌گذاران سعی می‌کنند از هر دو جنبه کیفی و کمی برای اندازه‌گیری ارزش ذاتی یک شرکت استفاده کنند، اما سرمایه‌گذاران باید در نظر داشته باشند که در نهایت نتیجه تنها یک برآورد است.

ریسک بازار و ارزش ذاتی

عنصر ریسک بازار نیز در بسیاری از مدل‌های ارزش‌گذاری برآورد می‌شود. برای سهام، ریسک با بتا اندازه‌گیری می‌شود. بتا برابر یک یعنی ریسک خنثی تلقی می‌شود بتا بیشتر از یک به این معنی است که سهام دارای نوسانات بالایی است درحالی‌که سهام با بتا کمتر از یک ریسک کمتری نسبت به بازار دارند.

برای مثال اگر عرضه محصول جدید برای یک شرکت مطابق برنامه پیش نرود، ریسک آن این است که بدون شک روند آتی سهم طبق برآوردها و تحلیل پیش نخواهد رفت و ارزش ذاتی شرکت را بسیار کمتر از آنچه قبلاً تعیین شده بود، می‌کند.

بااین‌حال در نهایت، هرگونه برآورد حداقل تا حدی ذهنی (نه قطعی) است. چرا که در تحلیل بنیادی ارزش ذاتی محاسبه ارزش دارایی بر اساس یک مدل مالی است. اما محاسبه ارزش ذاتی سهم باتوجه به ریسک بازار سرمایه و شرایطی که بر روند قیمت سهم تأثیرگذار است، نمی‌تواند برآوردی قطعی باشد و با درصدی خطا همراه است.

تحلیلگر، ارزش محاسبه شده را با قیمت فعلی دارایی در بازار سرمایه مقایسه می‌کند تا تعیین کند که دارایی نسبت به قیمت قابل معامله دارای ارزش بیش از حد یا ارزش کم است به کمک معیار اختلاف بین قیمت بازار و ارزش ذاتی تخمین زده شده، به دنبال فرصت برای سرمایه‌گذاری می‌باشد.

کسانی که چنین مدل‌هایی را برآورد منطقی از ارزش ذاتی می‌دانند و بر اساس این برآوردها اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کنند، به‌عنوان سرمایه‌گذار بنیادی شناخته می‌شوند.

هر مدل به طور اساسی بر مفروضات متکی است. اگر مفروضات مورد استفاده نادرست یا اشتباه باشند، ارزش برآورد شده توسط مدل از مقدار ذاتی واقعی منحرف می‌شود. به همین خاطر در این مقاله، ما به انواع ارزش‌گذاری سهام اهمیت می‌دهیم و به آن خواهیم پرداخت.

محاسبه ارزش ذاتی سهام

یکی از متداول‌ترین روش‌های محاسبه ارزش ذاتی سهام مدل گوردون یا سود باقی‌مانده است ( GGM یک نوع مدل سود سهام ( DDM ) است). مبنای محاسبه در مدل گوردن، سود تقسیمی پیش‌بینی با نرخ ثابت می‌باشد.

طبق مدل گوردن که از رایج‌ترین روش‌های محاسبه ارزش ذاتی محسوب می‌شود، ارزش واقعی سهام شرکت بر اساس قرار دادن چند شاخص در یک فرمول محاسبه می‌شود. به‌این‌ترتیب که فرض مدل رشد گوردون ( GGM ) این است که شرکت برای همیشه وجود دارد و سود سهامداران به طور مداوم به هنگام ارزش‌گذاری سهام یک شرکت، رشد می‌کند.

GGM تعداد نامحدودی از سود سهام هر سهم را می‌گیرد و با استفاده از نرخ بازده مورد نیاز آنها را به زمان حال تنزیل می‌دهد.

GGM باتوجه‌به فرض رشد سود سهام ثابت، برای شرکت‌هایی با نرخ رشد ثابت ایده‌آل است.

مدل رشد گوردون ( GGM ) روشی برای ارزیابی سهام است. سرمایه‌گذاران از آن برای تعیین رابطه بین ارزش و بازده استفاده می‌کنند. این مدل از ارزش فعلی خالص ( NPV ) سود سهام آینده برای محاسبه ارزش ذاتی دارایی‌ها استفاده می‌کند.

= D ÷ (k-g) ارزش ذاتی سهام

=D سود تقسیمی مورد انتظار هر سهم

K = بازده مورد انتظار سرمایه‌گذار

= g نرخ رشد مورد انتظار سود تقسیمی سهام

در این فرمول ارزش ذاتی سهام تابعی از هزینه حقوق صاحبان سهام، سود مورد انتظار در دوره آتی و رشد مورد انتظار در سودهای تقسیمی آتی است که در این فرمول قرار می‌گیرد.

چگونه ارزش دارایی‌های مالی را محاسبه کنیم؟

ارزش دارایی‌های یک شرکت را به‌منظور محاسبه ارزش ذاتی سهام باید حساب کرد. برای محاسبه ارزش دارایی‌ها نیز باید از رویکردهای مختلف استفاده نمود.

رویکرد ترازنامه‌ای:

از روش‌های رایج محاسبه ارزش دارایی‌های شرکت محاسبه دارایی‌های مشهود و نامشهود شرکت، با محاسبه NAV یا ارزش خالص دارایی است. به کمک فاکتور NAV می‌توان ارزش دارایی‌های شرکت را مشخص کرد. در این روش تنها ترازنامه شرکت را باید بررسی نمود و نیازی به بررسی گزارش صورت سود و زیان شرکت نیست. برای محاسبه آن باید سود محقق شده بعد از تاریخ ترازنامه، ذخیره کاهش ارزش دارایی‌ها، ارزش افزوده پرتفوی بورسی و ارزش افزوده پرتفوی غیر بورسی را با حقوق صاحبان سهام جمع کرد و نتیجه آن را بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنید.

رویکرد نسبی

در رویکرد نسبی ارزش واقعی شرکت را در مقایسه با شرکت‌های مشابه مشخص می‌کنیم زیرا تحلیلگران در این روش بر این باورند که دارایی‌های مشابه دارای ارزش‌های یکسانی هستند.

نسبت P/E از نسبت‌هایی متداولی است که برای مقایسه شرکت‌های مشابه استفاده می‌شود. برای مقایسه شرکت‌هایی که ریسک، نرخ رشد و. مشابهی دارند، سهمی که P/E کمتری دارد یعنی از ارزش واقعی خود کمتر معامله می‌شود و قیمت سهم از ارزش ذاتی‌اش کمتر است، بنابراین احتمال افزایش قیمت آن در آینده وجود دارد.

قابل‌ذکر است؛ گرچه استفاده از نسبت P/E برای مقایسه شرکت‌ها گزینه مناسبی است اما به‌تنهایی معیار کافی نمی‌باشد و برای محاسبه نتیجه دقیق‌تر باید از شاخص‌های مخصوص و ضریب‌ها استفاده کرد.

رویکرد تنزیلی

مهم‌ترین و دقیق‌ترین روش ارزش‌گذاری سهام، استفاده از رویکرد تنزیلی می‌باشد. برای محاسبه ارزش فعلی سهام باید جریان نقدی آتی شرکت را با نرخ مشخصی تنزیل کرد و باتوجه به جریان نقدی شرکت، ارزش دارایی با رویکرد تنزیلی محاسبه می‌شود.

جریان نقدی و ارزش ذاتی

مدل جریان نقدی تنزیل شده ( DCF ) یک روش ارزیابی متداول برای تعیین ارزش ذاتی شرکت است. مدل DCF از جریان نقدی شرکت و میانگین موزون هزینه سرمایه ( WACC ) استفاده می‌کند. WACC ارزش زمانی پول را محاسبه می‌کند و سپس تمام جریان‌های نقدی آینده را به امروز تنزیل می‌دهد. مدل میانگین موزون هزینه سرمایه ( WACC ) ، نرخ بازده مورد انتظار سرمایه‌گذاران است که بیش از هزینه سرمایه شرکت است.

همچنین مدل DCF جریان‌های درآمدی آینده را که ممکن است از یک پروژه یا سرمایه‌گذاری در یک شرکت دریافت شود را برآورد می‌کند. در حالت ایده‌آل، نرخ بازده و ارزش ذاتی باید بالاتر از هزینه سرمایه شرکت باشد.

به عبارت دیگر، بازده سرمایه‌گذاری باید بیشتر از نرخ ریسک باشد. در غیر این صورت، پروژه ارزش پیگیری ندارد زیرا ممکن است با ریسک کاهش ارزش همراه باشد.

چرا ارزش ذاتی اهمیت دارد؟

چرا ارزش ذاتی برای سرمایه‌گذار اهمیت دارد؟ در مدل‌های ذکر شده در بالا، تحلیلگران از این روش‌ها برای بررسی اینکه آیا ارزش ذاتی یک اوراق بهادار یا سهام بیشتر یا کم تر از قیمت فعلی بازار است یا نه، استفاده می‌کنند. به طور معمول، هنگام محاسبه ارزش ذاتی سهام، در صورتی که قیمت بازار کمتر از ارزش ذاتی برآورد شده باشد. سرمایه‌گذاران می‌توانند حاشیه ایمنی مناسبی را برای خود تعیین کنند.

تفاوت بین قیمت و ارزش ذاتی سهم در چیست؟

اگرچه هم ارزش بازار و قیمت و هم ارزش‌های ذاتی راهی برای ارزیابی یک شرکت هستند، اما تفاوت معنی‌داری بین این دو وجود دارد و قیمت بازاری لزوماً همان ارزش ذاتی سهم نیست.

به اختلاف قیمت بین قیمت بازار و ارزش سهم، حباب قیمتی گفته می‌شود. زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر باشد، به‌اصطلاح گفته می‌شود سهم دارای حباب مثبت است و بالعکس زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن کمتر باشد، سهم دارای حباب منفی است.

به همین خاطر در بازار سرمایه ارزش ذاتی از فاکتورهای مهم برای تحلیلگران بنیادی است و آنها با مقایسه ارزش ذاتی با قیمت و ارزش بازاری سهم در خصوص خریدوفروش یا نگهداری سهام تصمیم می‌گیرند.

پارامتر

ارزش ذاتی

قیمت

تعریف

ارزش واقعی شرکت، بستگی به قیمت سهام ندارد

قیمت نشان دهنده قیمت فعلی سهم است

دارایی کم‌ارزش است و فرصت خرید باشد ( undervalue )

دارایی بیش از حد ارزش‌گذاری شده است و باید به فروش برسد ( overvalue )

آیا سهام هر یک از شرکت‌ها ارزش ذاتی مشخصی دارند یا ارزش ذاتی وابسته به دید سرمایه‌گذار است؟

از نظر کارشناسان برای محاسبه ارزش ذاتی و جریان‌های نقدینگی مفروضات، روش‌ها و نرخ تنزیل‌های متفاوت لحاظ می‌شود، به همین خاطر ارزش ذاتی سهام از نظر کارشناسان متفاوت می‌باشد.

تأثیر زمان بر ارزش ذاتی

اگر قیمت سهم باارزش ذاتی آن فاصله داشته باشد، تحلیلگران بر این باورند که در صورت ثبات سایر شرایط در بلندمدت، قیمت سهم به سمت ارزش ذاتی خود میل خواهد کرد.

اگر قیمت سهمی از ارزش ذاتی آن کم تر باشد، یعنی سهم ارزان‌تر است و سرمایه‌گذارانی که به ارزش سهم پی نبرده بودند به‌محض تشخیص عوامل بنیادی، اقدام به خرید سهم می‌کنند و این امر به افزایش قیمت سهم منجر می‌شود.

بالعکس زمانی که قیمت بازاری سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر باشد، با گذشت زمان سرمایه‌گذاران متوجه گران بودن قیمت سهم می‌شوند و برای فروش آن اقدام می‌کنند. افزایش عرضه به کاهش قیمت سهم در بازار منجر خواهد شد.

زمان به سرمایه‌گذار کمک خواهد کرد تا به ارزش ذاتی سهم و ارزان یا گران بودن آن پی ببرد و تقاضای خود را بر اساس ارزش ذاتی سهم ایجاد کند.

جمع‌بندی

برخی از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند بدون درنظرگرفتن اصول اولیه شرکت، بر اساس قیمت سهام اقدام به معامله کنند. دیگران ممکن است خرید خود را بر اساس قیمت سهام بدون توجه به هیجان ات انجام دهند. بااین‌حال، در این مقاله، ما به روش‌های پی‌بردن به ارزش ذاتی ( Intrinsic value ) یک سهام پرداختیم.

ارزش مفهومی یا Notional Value چیست؟

ارزش مفهومی یا Notional Value چیست؟

سرمایه‌گذاران و معامله‌گران برای مدیریت ریسک سرمایه‌گذاری های خود همواره به‌دنبال یک راه مناسب هستند که برای این کار به ابزارهای مختلفی نیز نیاز دارند. ارزش مفهومی یا Notional Value از جمله این ابزارها هستند که با قراردادهای آتی سر و کار دارد و مربوط به بازار مشتقه می باشند. در این مقاله قصد داریم به بررسی Notional Value، نحوه ی محاسبه آن و همچنین مقایسه ارزش مفهومی با ارزش بازار بپردازیم.

ارزش مفهومی یا Notional Value چیست؟

ارزش مفهومی یا Notional Value

ارزش مفهومی در زمان ارزش گذاری کردن دارایی‌های معامله‌شده در قراردادهای مشتقه مورد استفاده قرار می گیرد. به‌عبارت دیگر، Notional Value به افراد این اطلاعات را می‌دهد که در پوزیشن‌های مربوط به ابزارهای مشتقه، چه‌ مقدار سرمایه کنترل می‌شود. در بازارهای مالی نیز از جمله فیوچرز یا آتی، قراردادهای آپشن یا اختیار و همچنین بازار ارزهای دیجیتال از Notional Value استفاده می‌شود. در قراردادهای مشتقه به‌ دلیل وجود لوریج، ارزش مفهومی از ارزش بازار (Market Value) بیشتر می باشد. لوریج این اجازه را به معامله‌گران می‌دهد که با مقدار کمی از سرمایه خود، بتوانند معامله‌های بزرگ‌تری را انجام دهند. Notional Value به ارزش کل پوزیشن مربوط می‌شود، در حالی که ارزش بازار متفاوت است. با تقسیم Notional Value بر ارزش بازار می توان مقدار لوریج استفاده‌ شده را به‌دست آورد.

لوریج = ارزش مفهومی / ارزش بازار

در صورتی که فردی ‌بخواهد اقدام به خرید دارایی با ارزش مفهومی ۱۵۰ هزار دلار و ارزش بازار ۱۰ هزار دلار کند، از یک لوریج به اندازه ۱۵ می تواند استفاده کند. در واقع او قادر است با لوریج محاسبه‌ شده و سرمایه به ‌مراتب کمتر، وارد پوزیشن خرید یا فروش شود.

تفاوت ارزش مفهومی با ارزش بازار

هم ارزش مفهومی و هم ارزش بازار درباره ارزش دارایی ها اطلاعاتی را به افراد ارائه می دهند. Notional Value همانطور که گفته شد، در رابطه با میزان ارزش کل دارایی که کنترل آن توسط قراردادهای مشتقه صورت می گیرد، اطلاعاتی را به افراد ارائه می دهد. در حالی که ارزش بازار، اشاره به قیمت لحظه ای یک دارایی دارد. همچنین ممکن است گاهی ارزش بازار، به Market Capitalization (مارکت کپ) یک سهم یا یک دارایی نیز اطلاق می شود. روش به دست آمدن این مولفه عبارت است از ضرب تعداد نحوه محاسبه ارزش مفهومی سهام یا دارایی در قیمت لحظه‌ای آن.

ارزش بازار می‌تواند نوسان‌های شدیدی را در دوره‌های مختلف و با توجه به سیکل‌های تجاری تجربه کند. به ‌طور قطعی می توان گفت ارزش بازار در بازارهای صعودی و گاوی افزایش و در طول بازارهای نزولی و خرسی کاهش می‌ یابد.

نحوه محاسبه ارزش مفهومی

نحوه محاسبه ارزش مفهومی

به طور کلی به دو مولفه برای محاسبه Notional Value نیاز است. این دو مولفه شامل Contract Size (اندازه قرارداد) و Current Spot Price (قیمت اسپات و لحظه‌ای دارایی مورد نظر) می باشد.

به تعداد واحدهای معامله شده در یک قرارداد آتی، اندازه قرارداد گفته می‌شود. این واحد می تواند Weight (وزن)، Volume (حجم) و یا هر معیار اندازه‌گیری مالی (Financial Measurment) باشد. با ضرب کردن اندازه قرارداد در قیمت اسپات می توان ارزش مفهومی را اندازه‌گیری کرد.

ارزش مفهومی (Notional Value) = اندازه قرارداد (Contract Size) × قیمت اسپات (Current Spot Price)

برای مثال اگر یک قرارداد فیوچرز نفت خام، شامل ۱۰۰۰ بشکه با‌شد، در صورتی که 50 دلار، قیمت بازار هر بشکه باشد، Notional Value یک قرارداد آتی نفت خام ۵۰ هزار دلار می‌شود.

کاربرد ارزش مفهومی

از Notional Value برای تعیین مارجین معاملات و همچنین مدیریت ریسک معاملات استفاده می شود. در ادامه به بررسی جامع و کامل این دو کاربرد می پردازیم.

1- تعیین مارجین معاملات با استفاده از ارزش مفهومی

تعیین مارجین معاملات یکی از کاربردهای Notional Value می باشد. برای نمونه در صورتی که مارجین پوزیشن نفت خام ۵% باشد، به حداقل ۲۵۰۰ دلار برای ورود به پوزیشن نفت خام نیاز است. در این مثال مقدار مارجین مورد نظر را از طریق ضرب مقدار مارجین یعنی 5 درصد، در ارزش مفهومی که آن را در بخش قبل محاسبه کردیم (۵۰ هزار دلار)، به دست آمده است.

2- استفاده از ارزش مفهومی در مدیریت ریسک معاملات

ارزش مفهومی در مدیریت ریسک معاملات

مدیریت ریسک سرمایه‌گذاری یکی دیگر از کاربردهای Notional Value است. سرمایه‌گذاران معمولا از استراتژی به ‌نام Hedge (هج) استفاده می کنند تا بتوانند ضمن رو به رو شدن با ریسک‌ های موجود مانند تغییر روند قیمتی، سرمایه خود را نیز حفظ کنند. باز کردن پوزیشن‌های معکوس، یکی از اصول هج کردن است.

با این مثال می توان کاربرد Notional Value را در مدیریت ریسک و هج کردن به طور کامل تری توضیح داد. اگر در مثالی که از ابتدای مقاله به آن اشاره شده، فردی اقدام به سرمایه گذاری یک میلیون دلاری در قرارداد فیوچرز نفت کند، این فرد برای مصون نگه داشتن سرمایه خود در برابر ریزش قیمت، باید در جهت عکس قرار داد خود که یک قرارداد خرید می باشد، اقدام به‌ فروش قرارداد کند. حال سوالی که مطرح می شود این است که چه مقدار باید این کار را انجام دهد؟

نسبت هج = ارزش مورد معامله / ارزش مفهومی

این فرد می تواند با تقسیم ارزش معامله خود بر ارزش مفهومی قرارداد، اصطلاحا نسبت هج را برای سرمایه خود به‌دست بیاورد. طبق این مثال Notional Value قرارداد برابر با ۵۰ هزار دلار است؛ از این رو نسبت یا نرخ هج ۲۰ می‌باشد. فرد سرمایه‌گذار باید برای این که سرمایه‌گذاری‌اش با ضرر روبه‌رو نشود، اقدام به فروش 20 قرارد آتی برای هج کردن سرمایه خود کند.

ارزش مفهومی در بازار ارزهای دیجیتال

در بازار ارزهای دیجیتال نیز مفاهیمی مانند قراردادهای مشتقه و آتی وجود دارد، از این رو Notional Value نیز به همان مفهوم می باشد. برای درک بهتر این موضوع، از نحوه محاسبه ارزش مفهومی در صرافی بایننس استفاده می‌کنیم. در صرافی بایننس هر قرارداد فیوچرز بیت کوین، ۱۰۰ دلار است ( که برای آلت کوین‌ها ۱۰ دلار می باشد). برخلاف قراردادهای دائمی یا پرپچوال، این قراردادها باید در یک زمان معین شده تسویه شوند، در واقع می توان گفت هر قرارداد فیوچرز دارای یک تاریخ سررسید می باشد که در تاریخ مشخص، دو طرف معامله باید به تعهدات خود عمل کنند.

برای محاسبه Notional Value قراردادهای فیوچرز، بایننس ابتدا تعداد قراردادها را ضرب در ارزش آن‌ها (۱۰۰ دلار) و سپس تقسیم بر قیمت بازار می‌کند. یعنی در صورتی که فردی دارای ۱۰ قرارداد خرید استقراضی (Long) باشد، در حالی که قیمت لحظه‌ای بیت کوین ۲۰ هزار دلار است، Notional Value قرارداد بیت کوین ۰.۰۵ دلار می باشد.

ارزش جایگزینی در بازار بورس

یکی از اصطلاحات پرکاربرد در حوزه مالی و حسابداری ارزش جایگزینی (Replacement value) است. ارزش جایگزینی یکی دیگر از روش‌های ارزیابی و یافتن ارزش ذاتی یک سهم است.

به طور کلی ارزش جایگزینی هر سهم از ارزش یک ورقه بهادار مشخص می‌شود. با این فرض که در زمان محاسبه ارزش سهم، قصد ایجاد شرکت را داشته باشید. به عبارت دیگر برای سنجش ارزش جایگزینی باید تمامی هزینه‌هایی را که برای راه‌اندازی شرکت با شرایط کنونی دارید محاسبه و مقدار کل به دست آمده را بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنید.

اگر بخواهیم به شکل ساده‌تر و قابل فهم‌تری ارزش جایگزینی را تعریف کنیم، باید بگوییم که به تمامی هزینه‌ها و مخارجی که باید برای خرید یک کالای کاملاً مشابه یا ساخت آن با دارایی‌های فعلی صرف کنیم، ارزش جایگزینی گفته می‌شود.

در ادامه این مقاله از سایت کارگزاری بیدار به مفهوم ارزش جایگزینی با جزئیات بیشتر می‌پردازیم.

آیا ارزش‌گذاری سهام فقط از طریق ارزش جایگزینی انجام می‌شود؟

یکی از روش‌های رایج در ارزش‌گذاری سهام یک شرکت استفاده از ارزش جایگزینی است. فکر کنید که می‌خواهید یک شرکت جدید را راه‌اندازی کنید. در واقع قصد راه‌اندازی یک شرکت با قابلیت رقابت با شرکت‌های دیگر در زمینه فعالیت‌تان را دارید. شرکت شما باید حداقل دستگاه‌ها و امکاناتی که در شرکت رقیب وجود دارد را داشته باشد. پس نیاز دارید که دارایی‌های شرکت رقیب در زمان حال را محاسبه کنید. هزینه‌های یافتن بازار مناسب، هزینه‌های تولید، هزینه‌های دستمزد و حقوق، هزینه‌های آب و برق و سایر هزینه‌ها همه و همه را محاسبه کنید تا بتوانید هزینه لازم برای راه‌اندازی شرکت مشابه رقیب را به دست‌آورید.

بعد از اینکه هزینه‌ها را تخمین زدید و دارایی‌های شرکت رقیب را ارزش‌گذاری کردید باید این هزینه را بر تعداد سهام تقسیم کنید و ارزش جایگزینی هر سهم را بدست‌آورید. به طور کلی اینطور می‌توان گفت که ارزش جایگزینی به ارزش اوراق بهادار یک شرکت گفته می‌شود. با این فرض که قصد راه‌اندازی شرکت جدید را در تاریخ محاسبه ارزش داشته باشید. البته ارزش هر سهم را می‌توانید از سایر روش‌های ارزش‌گذاری محاسبه کنید.

ارزش جایگزینی تا چه حد قابل اعتماد است؟

با توجه به پیشرفت تکنولوژی و همچنین خلاقیت‌های جدید در مسیر تولید محصولات، ممکن است وسایلی به بازار عرضه شود که با هزینه‌ای کمتر منجر به تولید یک کالا شود. این امر خصوصاً در مشاغلی که بر پایه فناوری است زیاد دیده می‌شود. چرا که فناوری موجود به سرعت در حال تغییر و رشد است و ممکن است همین مسأله باعث شود ارزش دارایی‌ها با ارزش بازاری یا واقعی آن دارایی‌ها تفاوت چشمگیری داشته باشد.

روش ارزش جایگزینی مانند روش ارزش دفتری، ارزش هر دارایی را فارغ از ظرفیت تولید یا عملیات کل تجارت در نظر می‌گیرد.

بعد از آن ارزش دارایی‌های جدا از شرکت هم به آن اضافه می‌شود تا یک ارزیابی کلی بدست آید. در واقع با مثالی ساده‌تر می‌توانیم این موضوع را بیان کنیم. فرض کنید که یک صندلی داریم که در حال حاضر می‌خواهیم یک صندلی دیگر مشابه با این صندلی بسازیم.

چقدر باید هزینه کنیم؟ اگر بخواهیم آن صندلی را با بخریم چقدر باید بپردازیم؟ به مبلغی که برای جایگزینی صندلی ( خرید یا ساخت صندلی) پرداخته می‌شود، ارزش جایگزینی گویند.

شاید تخمین زدن ارزش یک صندلی کار آسانی باشد، اما هنگامی که بحث در مورد مخارج و هزینه‌های راه‌اندازی شرکت‌های بزرگ می‌شود اوضاع به طور کامل فرق می‌کند.

در واقع چنین اطلاعاتی به خصوص برای محاسبه ارزش جایگزینی یک شرکت کار راحتی نیست و به آسانی به دست نمی‌آید.

البته لازم نیست که در تمامی شرایط تنها از روش ارزش جایگزینی استفاده کنید. هنگام بررسی یک شرکت علاوه بر ارزش جایگزینی آن باید به شرایط دیگر مانند وضعیت صورت‌های مالی شرکت، میزان بدهی‌ها، سودآوری آن و. نیز توجه کنید.

در شرایط تورم و ناپایداری اقتصاد استفاده از این روش اطلاعات کامل و درستی در اختیار افراد قرار نمی‌دهد. البته با استفاده از ارزش جایگزینی ارزش موجود در صورت‌های مالی به ارزش واقعی آن نزدیکتر می‌شود. بنابراین استفاده از دیگر روش‌ها نیز برای ارزش‌گذاری شرکت قابل توجیه است.

چه زمانی می‌شود از ارزش جایگزینی استفاده کرد؟

شرکت‌ها هنگامی که می‌خواهند دارایی‌های خود را به فروش برسانند، می‌توانند برای شناسایی سود غیر عملیاتی خود از روش ارزش جایگزینی استفاده کنند. بدین ترتیب برای محاسبه ارزش جایگزینی شرکت‌ها باید تمام دارایی‌های خود از جمله زمین، ساختمان، شرکت، دستگاه‌ها و تجهیزات خود را به قیمت روز در نظر بگیرند. همچنین بعضی از دارایی‌های فعلی مانند ذخایر مالیاتی، مطالبات و. نیز ارزیابی و در ترازنامه جایگزین می‌شوند. بعد از اینکه بدهی‌ها از مبلغ کل کسر شد، مقدار حقوق صاحبان سهم جدید به دست می‌آید.

آیا تحلیلگران مالی از ارزش جایگزینی استفاده می‌کنند؟

تحلیلگران مالی نیز از روش ارزش جایگزینی در تحلیل شرکت‌ها استفاده می‌کنند. زیرا ارزش دفتری دارایی‌ها در صورت وضعیت‌ها معمولاً از درجه اعتماد بالایی برخوردار نیست. به عنوان مثال برای محاسبه ارزش جایگزینی یک شرکت که ده سال از زمان شروع به فعالیتش می‌گذرد، باید تمامی دارایی‌های شرکت را بر اساس نرخ امروز در نظر بگیریم. ارزش جایگزینی باید به ارزش بازار دارایی کاملاً نزدیک باشد. بنابراین تمامی تحلیلگران مالی باید به ارزش جایگزینی سهام شرکت توجه کنند و در کنار استفاده از روش‌های دیگر و ارزیابی سایر عوامل ارزش جایگزینی سهم را در تحلیل‌های خود به کار ببرند.

چرا محاسبه ارزش جایگزینی برای راه‌اندازی شرکت جدید مفید است؟

ارزش جایگزینی برای افرادی که تمایل به تأسیس شرکت جدید دارند، بسیار مفید است. این افراد می‌توانند با محاسبه دارایی‌های فعلی یک شرکتی که قصد دارند مشابه آن را راه‌اندازی کنند، به میزان تخمینی هزینه‌هایی که باید انجام دهند، دسترسی پیدا کنند. در واقع می‌توانند ارزیابی کنند که تأسیس شرکت جدید به صرفه هست یا خیر؟ همچنین آن‌ها متوجه می‌شوند که در حال حاضر می‌توانند با شرکت‌های رقیب رقابت کنند و یا توان رقابتی کافی برای ابراز وجود در بازار فعلی را ندارند.

نحوه محاسبه ارزش جایگزینی

همانطور که در موضوعات قبلی توضیح دادیم برای محاسبه ارزش جایگزینی باید کل دارایی‌های فعلی شرکت را مانند تجهیزات ساختمان زمین را به نرخ روز ارزیابی کنیم. سپس میزان این دارایی و بدهی‌های شرکت را از میزان این دارایی‌ها کم کنیم. برای محاسبه ارزش جایگزینی به ازای هر سهم از فرمول زیر نیز می‌توانیم استفاده کنیم:

ارزش جایگزینی هر سهم مساوی است با ارزش جایگزینی دارایی‌ها منهای بدهی‌ها تقسیم بر تعداد سهام.

همچنین برای این که ارزش جایگزینی سهام شرکت در انتهای دوره را محاسبه کنیم می‌توانیم ارزش تاریخی شرکت را به سود‌های حاصل از نگهداری سهام اضافه کنیم. به عبارت دیگر سود‌های حاصل از نگهداری هر سهام و دارایی‌ها تفاوت میان ارزش روز آن‌ها و ارزش تاریخی دارایی‌ها در پایان دوره است. در روش جایگزینی، سود، شامل سود عملیاتی به علاوه سود حاصل از نگهداری دارایی‌ها ست.

سود مورد نظر ممکن است تحقق یافته و یا تحقق نیافته باشد، اما اگر ارزیابی سهام بر پایه تاریخ آن‌ها انجام شود، سود عملیاتی حاصل تفاوت هزینه‌های دوره و درآمد‌ها است. اگر شرکتی نخواهد دارایی‌های خود را به فروش برساند، از تفاوت ارزش جایگزینی با بهای تمام شده تاریخی هیچ سودی عایدش نمی‌شود.

مزایای ارزش جایگزینی

  • یکی از مزایای ارزش جایگزینی این است که ارزیابی بهتری را به شرکت نشان می‌دهد، چراکه تفاوت میان سود عملیاتی و سود نگهداری دارایی‌ها را مشخص می‌کند. این ارزش اطلاعات بسیار مفیدی را در پیش‌بینی آینده شرکت بیان می‌کند.
  • ارزش جایگزینی این امکان را به تحلیل‌گران مالی می‌دهد تا بین سود نگهداری از دارایی‌ها و سود عملیاتی تمایز قایل شوند. این مسأله برای ارزیابی کارایی مدیران بسیار مهم است.
  • از آنجایی که این ارزش هزینه‌ای را مشخص می‌کند که شرکت باید برای خرید دارایی‌ها بپردازد، قابلیت قیاس بهتری نسبت به ارزش تاریخی برای مقایسه دارد. چرا که ارزش بدست آمده مبلغی است که شرکت باید در زمان فعلی برای تحصیل دارایی بپردازد.

معایب استفاده از ارزش جایگزینی

  • این روش به طور کامل به سودآوری و بازدهی شرکت توجه نمی‌کند. به عنوان مثال شرکت‌هایی که بورسی هستند و یا به عبارتی در بورس فعال هستند، بازده بالایی ندارند، اما ارزش سهام آن‌ها با استفاده از این روش بسیار بالاست.
  • ارزش جایگزینی در جایی ثبت نمی‌شود و فاقد جنبه واقعی است.
  • استفاده از روش جایگزینی هزینه بسیار بالایی دارد.
  • با توجه به اینکه جایی ثبت نمی‌شود ممکن است که مورد اعتماد واقع نشود.
  • بعضی از دارایی‌های نامشهود نیز ممکن است با استفاده از روش ارزش جایگزینی امکان لحاظ شدن را نداشته باشند.

ویژگی‌های شیوه ارزیابی جایگزینی

  • رعایت کردن اصول تحقق
  • رعایت اصل ثبات واحد پولی دارایی
  • در روش تاریخی مبنا بر این است که قیمت تمام شده دارایی‌ها بعد از کسر استهلاک انباشته در ترازنامه می‌آید و این در حالی است که در روش ارزیابی جایگزینی، دارایی‌ها به صورت ارزش جایگزینی خالص در تاریخ ترازنامه نمایش داده می‌شوند. پس در روش ارزیابی جایگزینی هر گونه کاهش یا افزایش در ارزش دارایی‌ها نشان داده می‌شود.
  • در روش تاریخی از تفاوت بین درآمد‌ها و هزینه‌ها سود عملیاتی به دست می‌آید و این در حالی است که در روش ارزیابی ارزش جایگزینی مقدار سود از سود عملیاتی و سود حاصل از نگهداری دارایی‌ها به دست می‌آید که سود حاصل ممکن است تحقق پیدا کرده یا نکرده باشد.

چگونه براساس ارزش‌گذاری جایگزینی تصمیم‌گیری کنیم؟

تمامی سرمایه‌گذاران باید هنگام تحلیل و تصمیم‌گیری باید به ارزش جایگزینی دارایی‌ها یا سهام شرکت توجه کنند، اما این ارزش باید در سایر موارد مانند سودآوری، نسبت‌های مالی شرکت نیز مورد ارزیابی قرار بگیرد.

افرادی که تنها با استفاده از روش جایگزینی، دارایی‌های یک شرکت را بررسی می‌کنند در واقع به اصل تداوم فعالیت توجه نکرده‌اند و همچنین استفاده از دارایی‌ها را نیز در درآمد زایی در نظر نگرفته‌اند.

جمع‌بندی

به‌طور کلی شرکت‌هایی که دارایی‌های زیادی دارند تمایل دارند که ارزش جاری شرکتشان در نظر گرفته شود. برای محاسبه ارزش جاری نیز باید تمامی قیمت‌های جاری نیز استفاده شود.

یکی از روش‌های محاسبه ارزش فعلی دارایی‌های یک شرکت استفاده از ارزش جایگزینی است. هنگامی که ارزش دارایی یک شرکت در اثر گذشت زمان و تورم افزایش پیدا می‌کند، نیاز به ارزیابی ارزش جایگزینی وجود خواهد داشت.

به طور کلی ارزش جایگزینی هزینه‌ای است که اگر شرکت در حال حاضر بخواهد دارایی‌های خود را خریداری کند باید بپردازد.

تحلیلگران مالی معمولاً برای یافتن ارزش جاری یک شرکت از این روش استفاده می‌کنند، البته نباید تنها به این روش اکتفا کرد و برای اینکه ارزیابی دقیق‌تر صورت بگیرد، باید از سایر روش‌ها نیز در تحلیل مالی استفاده شود.

ارزش ذاتی سهام چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

ارزش ذاتی سهم چیست

برای خرید و فروش سهم در بازار سرمایه و بورس، لازم است ملاک‌ و معیارهایی داشته باشیم. تحلیل‌گران همواره به دنبال پیدا کردن فاکتورهای دقیق هستند تا بتوانند بهترین زمان را برای معامله و کسب سود پیدا کنند. این معیارها در رویکردهای مختلف متفاوت هستند. تحلیل‌گران بنیادی قبل از هر چیز بررسی می‌کنند که ارزش ذاتی سهم چیست و چه تفاوتی با قیمت بازار دارد؛ سپس بر اساس این تفاوت برای خرید و فروش اقدام می‌کنند. این یک دیدگاه بلندمدت است و بر اساس این ایده شکل گرفته است: قیمت هر سهم در نهایت به سمت میانگین ارزش ذاتی آن سهم حرکت خواهد کرد.

ارزش ذاتی سهم چیست؟

ارزش بنیادی یا ارزش ذاتی سهم که در انگلیسی Intrinsic value نامیده می‌شود، یکی از اصطلاحات رایج بورس و بازار سرمایه است و به عنوان معیاری برای خرید و فروش مورد استفاده قرار می‌گیرد. این ارزش را بر اساس عوامل مختلف و با فرمول‌های خاصی محاسبه می‌کنند اما قبل از پرداختن به آن‌ها، لازم است تصویری کلی درباره این معیار داشته باشیم.

یک نکته مهم در این میان، درک تفاوت ارزش و قیمت است. تفاوت این دو مفهوم را در زندگی روزمره خود نیز مشاهده می‌کنیم. مثلا همه می‌دانند ارزش واقعی پراید بسیار کمتر از قیمت فعلی آن است! قیمت یعنی همان رقمی که سهم امروز با آن خرید و فروش می‌شود. این قیمت تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد؛ عواملی مانند میزان عرضه و تقاضا، جو حاکم بر بازار، اوضاع سیاسی کشور و … . ارزش ذاتی، اهمیت و سودمندی یک سهم را نشان می‌دهد و دو عامل قدرت سودآوری و چگونگی کسب سود روی آن تأثیر می‌گذارند.

محاسبه ارزش ذاتی سهم

کارشناسان و تحلیل‌گران برای مشخص کردن قدرت سودآوری یک سهم، تمامی ابعاد واحد اقتصادی مربوط به آن را مورد بررسی قرار می‌دهند و قابلیت‌های آن را مشخص می‌کنند. در این راستا صورت‌های مالی، پتانسیل رشد، دارایی‌ها و … یک شرکت بررسی می‌شود و در نهایت مشخص خواهد شد که آیا آن شرکت می‌تواند در آینده هم سودآوری خود را تکرار کند و افزایش دهد یا خیر. کیفیت و چگونگی کسب سود نیز با سنجیدن معیارهایی مثل میزان رضایت کارکنان و مشتریان، وضعیت در مقایسه با رقبا، میزان ریسک، پیش‌بینی وضعیت سود در آینده و … تعیین می‌شود. برای تعیین ارزش ذاتی سهام، لازم است جریان‌ها و صورت‌های مالی شرکت در سال‌های آینده پیش‌بینی شود.

ارزش ذاتی فاکتوری است که در تحلیل بنیادی و رویکردهای فاندامنتال به بازار در نظر گرفته می‌شود. اگر قصد سرمایه‌گذاری بلندمدت داشته باشید، این فاکتور یکی از مهمترین عواملی است که باید در نظر بگیرید. قیمت و ارزش یک سهم لزوما با هم برابر نیستند اما تصور رایج این است که قیمت سهام در گذر زمان به سمت ارزش ذاتی آن حرکت می‌کند.

سرمایه‌گذارانی که رویکرد بنیادی دارند، زمانی که قیمت سهم از ارزش ذاتی آن کمتر باشد برای خرید اقدام می‌کنند. در این حالت ارزش بازاری از ارزش ذاتی سهام کمتر است و پیش‌بینی می‌شود قیمت در آینده بیشتر شود. به این بازار در انگلیسی undervalue می‌گویند. زمانی که قیمت از ارزش واقعی یک سهم بیشتر باشد با بازار overvalue مواجه هستیم. در این حالت، سرمایه‌گذاران برای فروش اقدام می‌کنند.

با این اوصاف، تفاوت ارزش و قیمت عامل مهمی برای سرمایه‌گذاران است و زمان ورود به بازار و خروج از آن را برای‌شان مشخص می‌کند.

اصطلاح حباب بازار، از همین تفاوت به وجود آمده است. زمانی که قیمت یک سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر باشد، حباب مثبت به وجود آمده و لازم است برای فروش اقدام شود. برعکس، وقتی که قیمت سهم از ارزش واقعی آن کمتر باشد، حباب منفی شکل گرفته و فرصت مناسبی برای خرید محسوب می‌شود.

ارزش ذاتی سهام چگونه محاسبه می‌شود؟

محاسبه ارزش ذاتی سهام یک کار پیچیده و تخصصی است که با استفاده از فرمول‌های مختلف و رویکردهای مختلف انجام می‌شود. اساسا تحلیل بنیادی یک روش تخصصصی است که هر کسی وقت و توانایی یادگیری آن را ندارد. به همین دلیل شرکت‌ها و متخصصان مشاوره سرمایه‌گذاری به وجود آمده‌اند تا تحلیل‌های تخصصی خود را به سهام‌داران ارائه دهند و آن‌ها را در زمینه خرید و فروش سهام راهنمایی کنند.

مدل گوردون یکی از روش‌های رایج برای محاسبه ارزش ذاتی سهم است. مدلی که ارزش ذاتی سهام را، بر مبنای ارزش فعلی سود تقسیمی پیش‌بینی‌شده با نرخ ثابت، محاسبه می‌کند.

برای استفاده از این مدل، لازم است چند شاخص را در یک فرمول قرار دهید و ارزش واقعی سهام یک شرکت را به دست آورید. فرمول مدل گوردون برای محاسبه ارزش ذاتی سهم به این شکل است:

(Intrinsic value of stock = D÷(k-g

در این فرمول D سود تقسیمی مورد انتظار هر سهم، K بازده مورد انتظار سرمایه‌گذار و g نرخ رشد مورد انتظار سود تقسیمی سهام است.

ارزش دارایی‌های مالی شرکت چگونه محاسبه می‌شود؟

تحلیل‌گران بنیادی برای محاسبه ارزش ذاتی سهام یک شرکت، ارزش دارایی‌های آن شرکت را نیز محاسبه می‌کنند و برای این کار، رویکردهای مختلفی وجود دارد.

  • رویکرد ترازنامه‌ای: در این رویکرد ارزش دارایی‌های شرکت، چه موارد مشهود و چه غیر مشهود، محاسبه می‌شود. یکی از روش‌های رایج در رویکرد ترازنامه‌ای، محاسبه ارزش خالص دارایی یا NAV شرکت است. فاکتور NAV معیاری برای مشخص کردن ارزش دارایی‌های یک شرکت است که در آن ذخیره کاهش ارزش دارایی‌ها، سود محقق شده بعد از تاریخ ترازنامه، ارزش افزوده پرتفوی غیر بورسی، ارزش افزوده پرتفوی بورسی و حقوق صاحبان سهام به هم اضافه و بر تعداد سهام شرکت تقسیم می‌شوند. در حقیقت در این روش، صحبتی از سود و زیان شرکت به میان نمی‌آید و تنها ترازنامه در نظر گرفته می‌شود.
  • رویکرد نسبی: در این روش، ارزش واقعی هر شرکت با توجه به شرکت‌های مشابه تعیین می‌شود. کسانی که از این روش استفاده می‌کنند بر این عقیده هستند که دارایی‌های مشابه قاعدتا باید ارزش یکسانی داشته باشند. در این رویکرد، بیشتر از نسبت P/E استفاده می‌شود.

دو شرکت را در نظر بگیرید که از نظر نرخ رشد، ریسک و … شرایط مشابهی دارند. اگر P/E یکی از این شرکت‌ها در مقایسه با دیگری پایین باشد، یعنی سهام آن شرکت زیر قیمت و کمتر از ارزش واقعی معامله می‌شود و جای رشد دارد. این شرایط فرصت مناسبی برای سرمایه‌ گذاری در بورس محسوب می‌شود. البته P/E تنها گزینه موجود برای مقایسه در رویکرد نسبی نیست. در حقیقت بهتر است در مورد هر صنعتی از ضریب‌ها و شاخص‌های مخصوص آن استفاده کنیم تا نتیجه دقیق‌تری به دست آید.

  • رویکرد تنزیلی: کارشناسان این رویکرد را دقیق‌ترین و مهمترین روش ارزش‌گذاری می‌دانند که نحوه محاسبه ارزش مفهومی با توجه به جریان‌های نقدی تولیدی شرکت محاسبه می‌شود. در رویکرد تنزیلی، جریان‌های نقد آتی شرکت با توجه به یک نرخ مشخص، تنزیل می‌شوند و به این ترتیب، ارزش فعلی شرکت به دست می‌آید.

سخن آخر

معیارهای مختلفی برای تصمیم‌گیری در مورد خرید یا فروش سهام وجود دارد. افرادی که در تحلیل بورس و بازار سرمایه رویکرد بنیادی دارند، قبل از خرید در نظر می‌گیرند که قیمت فعلی و ارزش ذاتی سهم چیست و چقدر است. آن‌ها عقیده دارند قیمت‌ها به مرور زمان به سمت میانگین ارزش ذاتی سهام حرکت خواهند کرد و تفاوت میان این دو مشخص می‌کند چه زمانی برای خرید یا فروش مناسب است.

ارزش خالص فعلی (NPV) چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

ارزش خالص فعلی nvp چیست

یک سرمایه‌گذاری در صورتی مفید خواهد بود که برای مالکان خود ارزش ایجاد کند. در حالت کلی، یک طرح سرمایه‌گذاری زمانی مفید است که ارزش بازار آن بیش از هزینه تحصیل آن باشد. ارزش خالص فعلی یکی از معیارهایی است که مالکان و مدیران در اختیار دارند و با استفاده از آن می‌توانند تصمیم‌گیری کنند که آیا سرمایه‌گذاری مورد نظر دارای ارزش است یا خیر؟ در ادامه به بررسی مفهوم NPV و نحوه محاسبه ارزش خالص فعلی خواهیم پرداخت.

ارزش خالص فعلی (NPV) چیست؟

NPV یا NPW یا Net present value یعنی تفاوت بین هزینه‌هایی که برای شروع یک سرمایه‌گذاری پرداخت می‌کنید و تمامی جریان‌های درآمدی که از آن سرمایه‌گذاری به دست می‌آید. به عبارت دیگر، ارزش خالص فعلی معیاری است برای سنجش میزان ارزشی که اکنون در اثر پذیرش یک پروژه ایجاد می‌شود. ارزش خالص فعلی به شما کمک می‌کند تا تصمیم بگیرید که سرمایه‌گذاری مورد ‌نظر درآمد قابل ‌توجهی به همراه دارد یا خیر؟

برای درک بهتر این موضوع تصور کنید یک واحد آپارتمان به قیمت ۵۰۰ میلیون خریداری کرده‌اید و ۱۰۰ میلیون هم برای تعمیر آن هزینه می‌کنید. پیش‌بینی شما این است که بعد از ۱ سال ارزش این آپارتمان (ارزش بازار) ۱ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان خواهد شد (با فرض این که نرخ تنزیل ۱۰ درصد باشد).

در این حالت، ارزش خالص فعلی سرمایه‌گذاری شما ۴۰۰ میلیون تومان خواهد بود. حال با این اطلاعات می‌توانید تصمیم بگیرید که آیا ارزشی که این سرمایه‌گذاری ایجاد می‌کند، برای‌تان رضایت‌بخش خواهد بود یا خیر.

شرکت‌ها به چه منظور از NPV استفاده می‌کنند؟

وقتی مدیری پروژه‌های مختلف را با یکدیگر مقایسه می‌کند تا تصمیم بگیرد کدام پروژه بهتر است، به طور کلی ۳ گزینه در پیش دارد:

۱. ارزش خالص فعلی (NPV)

۲. نرخ بازده داخلی (irr)

۳. روش بازگشت سرمایه

ارزش خالص فعلی ابزار انتخاب بیشتر تحلیلگران مالی است. این مسئله دو دلیل دارد :

نخست این که در محاسبه NPV ، ارزش زمانی پول در نظر گرفته می‌شود و جریان‌های نقدی آینده بر اساس ارزش پول امروز بیان می‌شود.

ارزش زمانی پول (Time Value Of Money) یعنی پولی که اکنون در اختیار دارید بهتر و با ارزش‌تر از پولی است که در آینده خواهید داشت به عنوان مثال ۱۰۰ میلیون تومان امسال با ۱۰۰ میلیون تومان سال آینده هم‌ارزش نیست؛ به همین دلیل از نرخ تنزیل در محاسبه ارزش خالص فعلی استفاده می‌شود.

در تجزیه و تحلیل‌های مالی برای حذف عامل زمان در محاسبات، ارزش جریان‌های نقدی که در آینده حاصل می‌شود با استفاده از نرخ تنزیل به ارزش روز تبدیل می‌شود.

دلیل دوم این است که با محاسبه‌ ارزش خالص فعلی، رقم دقیقی به دست ‌می‌آید. مدیران می‌توانند با استفاده از این رقم، مبلغ سرمایه‌گذاری‌شده‌ نقدی اولیه را به ‌آسانی با ارزش فعلی بازگشت سرمایه مقایسه کنند.

نحوه محاسبه ارزش خالص فعلی NPV

این روش برای مشخص کردن این که کدام پروژه بیشترین بازدهی راخواهد داشت، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

نحوه محاسبه ارزش خالص فعلی NPV

در ادامه هر یک از اجزای فرمول ارزش فعلی را با هم بررسی می‌کنیم:

Ct= جریان نقدی خالص (Net cash flow)

پیش‌بینی جریانات نقدی از دیرباز مورد توجه مدیران مالی، تحلیلگران و محققان قرار داشت. دلیل این توجه، استفاده از جریان‌های نقدی در مدل ارزشیابی سهام، ارزیابی ریسک و … است. برای پیش‌بینی جریان‌های نقدی، هزینه‌های پیش‌بینی شده را از درآمدهای پیش‌بینی شده کم و به جریان نقدی خالص دست پیدا می‌کنیم. خالص جریان نقدی با استفاده از فرمول زیر محاسبه می‌شود:

جریان‌های نقدی حاصل از فعالیت‌های عملیاتی + جریان‌های نقدی حاصل از تامین مالی + جریان‌های نقدی حاصل از سرمایه‌گذاری

C۰= سرمایه گذاری اولیه (initial investment)

سرمايه‌گذاري اولیه میزان پولي است كه سرمایه‌گذار در شروع پروژه، سرمایه‌گذاری می‌کند برای مثال فردی برای راه‌اندازی نانوایی به ۱۰۰ میلیون تومان نیاز دارد، سرمایه‌گذاری اولیه می‌شود ۱۰۰ میلیون تومان.

r= نرخ تنزیل (Discount rate)

تنزیل روشی است برای تخمین ارزش حال یا ارزش فعلی جریان وجوه نقدی، که در زمان‌بندی مشخصی در آینده قابل دریافت است. برای استفاده از مفهوم ارزش زمانی پول از روش نرخ تنزیل استفاده می‌کنیم. اگر بخواهیم پولی را از آینده به امروز منتقل کنیم و ارزش امروز آن را محاسبه کنیم، باید آن را تنزیل کنیم به عنوان مثال ۱۳۰ تومن سال آینده اکنون ۱۰۰ تومان ارزش دارد.

نرخ تنزیل باید بر اساس ریسک سرمایه‌گذاری تعدیل شود و عواملی از قبیل سود بانکی بدون ریسک، تورم و … تاثیرگذارند.

t= دوره زمانی (Time Period)

برای مثال اگر بخواهیم ارزش خالص فعلی پروژه‌ای را برای ۳ سال محاسبه کنیم، دوره زمانی به ترتیب ۱، ۲ و ۳ خواهد بود.

اشتباهات رایج در استفاده از NPV

اولین مورد، ریسک‌ مربوط به نرخ تنزیل است. شما از نرخ امروز استفاده می‌کنید و آن را برای بازدهی آینده به کار می‌گیرید. بنابراین این احتمال وجود دارد که مثلا در سال چهارم پروژه، نرخ‌های بهره افزایش پیدا کند و هزینه‌ وجوه بالا برود. این یعنی بازدهی شما برای آن سال از آن چه نحوه محاسبه ارزش مفهومی در ابتدا تصور می‌کردید، ارزش کمتری خواهد داشت.

دومین مورد این است که بیشتر افراد در مورد بازدهی که برای پروژه پیش‌بینی کرده بودند اشتباه می‌کنند؛ زیرا اکثر پیش‌بینی‌ها خوش‌بینانه هستند.

سومین مورد، هزینه‌های سرمایه‌گذاری اولیه است. تجهیزات با برچسب قیمت مشخص، ریسکی ندارند ولی در غیر این صورت ممکن است ارقام متفاوتی به دست آید.

به مثال زیر توجه کنید:

پروژه الف برای شروع سرمایه‌گذاری به ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه اولیه نیاز دارد و انتظار می‌رود سودی معادل ۵۰ میلیون و ۷۰ میلیون به ترتیب برای سال‌های اول و دوم محقق سازد؛ سود بازگرداندن وجه (نرخ تنزیل) ۱۰ درصد است. فرمول محاسبه NPV به این شکل خواهد بود:

فرمول محاسبه NPV

در این مثال، ارزش خالص فعلی به دست آمده ۳ میلیون و ۳۳۰ هزار و ۷۸۴ تومان است. بنابراین، این پیشنهاد ارزش سرمایه‌گذاری دارد و در صورت قبول، سود قابل توجهی به شرکت خواهد داد.

ارزش خالص فعلی مثبت

NPV مثبت نشان می‌دهد که درآمد پیش‌بینی شده یک سرمایه‌گذاری بیش از هرینه‌های پیش‌بینی شده (با ارزش فعلی پول) است. به طور کلی سرمایه‌گذاری با NPV مثبت، سودآور خواهد بود و سرمایه‌گذاری با NPV منفی ، منجر به زیان خالص می‌شود.

سخن آخر

چنان که اشاره کردیم، ارزش خالص فعلی یا NPV یعنی تفاوت بین هزینه‌هایی که برای شروع یک سرمایه‌گذاری پرداخت می‌کنید و تمامی جریان‌های درآمدی که از آن سرمایه‌گذاری به دست می‌آید. اگر ارزش خالص فعلی یک پیشنهاد بزرگتر از صفر بود، آن پیشنهاد باید پذیرفته شود. در صورتی که این عدد کمتر یا مساوی با صفر باشد، پیشنهاد باید رد شود. البته باید به این نکته توجه داشت که ارزش خالص فعلی به تنهایی برای انتخاب یک سرمایه‌گذاری کافی نیست و باید عوامل دیگری را نیز مورد بررسی قرار داد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.