درک الگوهای مثلثی


چرخه رنگ (دایره رنگ)

درک تئوری رنگ: چرخه رنگ (دایره رنگ) و پیدا کردن رنگ‌های مکمل

لوئیس گونزالز، طراح ارشد برند InVision، یک تمرین برای شما دارد: به رنگ قرمز فکر کنید. چه چیزی به ذهن شما خطور می کند؟ شاید احساساتی مانند عصبانیت، اشتیاق، رسیدن به نهایت انرژی یا شاید علامت توقف و تصویری از گونه‌های سرخ. ممکن است این‌ها افکار و احساسات دقیقی که در شما ایجاد شده‌اند، نبوده باشند، ولی احتمالاً شما هم رنگ را با عواطف، ایده‌ها و اشیاء خاصی مرتبط کردید. شما تنها نیستید: این یک تجربه جهانی انسانی است و ابزاری قدرتمند است که می‌توانید به عنوان یک طراح از آن استفاده کنید. درک این‌که انتخاب رنگ فراتر از ترجیحات شخصی است، می‌تواند به شما کمک کند نه‌تنها قابلیت استفاده از محصول را بهبود ببخشید، بلکه حتی از نظر روانی بر کاربران خود تأثیر بگذارید.

آزاد کردن قدرت رنگ و بهره بردن از آن‌را باید با درک تئوری رنگ، چرخه رنگ، نحوه استفاده از رنگ‌های مکمل برای ایجاد یک طرح‌رنگ تاثیرگذار و تأثیرات روان‌شناختی آن رنگ‌ها شروع کنید. در ادامه هر آن‌چه که برای ورود به موضوعات اشاره شده مورد نیاز است، مورد بحث قرار گرفته است.

درک تئوری رنگ

تئوری رنگ می‌تواند به طراحان کمک کند تا تعیین کنند که کدام رنگ‌ها در کنار هم خوب به نظر می‌رسند. تئوری رنگ فراتر از ترکیب‌های رنگی چشمی است، این‌جا، جایی است که بخش علمی وارد قضیه می‌شود.

چرخه رنگ، قلب تئوری رنگ است، چرخه رنگ در اواخر قرن 17 توسط سر ایزاک نیوتون ایجاد شده است. نیوتون که بیشتر به دلیل پیشرفت‌هایش در زمینه فیزیک مشهور است، طیف رنگ را به صورت دایره‌ای ترسیم کرد.

چرخه رنگ (دایره رنگ)

چرخه رنگ (دایره رنگ)

امروزه، چرخه رنگ می تواند به هنرمندان و طراحان کمک کند تا ترکیب‌های رنگی هماهنگ را بر اساس روابط هندسی ارائه شده در چرخه رنگ پیدا کنند. به عنوان نمونه، یک رنگ‌بندی سه‌گانه شامل سه رنگ به فاصله یک‌سان در چرخه رنگ است و ترکیبی جسورانه به همراه خواهد داشت.

طرح‌رنگ سه‌گانه یا مثلثی

همین‌طور، یک طرح‌رنگ چهارگانه شامل چهار رنگ است که با فاصله مساوی روی چرخه رنگ قرار گرفته‌اند. طرح‌رنگ چهارگانه می‌تواند برای حالتی مناسب باشد که می‌خواهید از یک رنگ غالب استفاده کنید و رنگ‌های دیگر باعث تاکید آن شوند.

طرح‌رنگ چهارگانه یا مربعی

طراحانی که به دنبال آزمایش ترکیب رنگ‌ها هستند، می‌توانند از اکستنشن‌های انتخاب رنگ مرورگرها استفاده کنند. ژنراتورهای پالت رنگی، مانند موزلی هم می‌تواند بسیار کاربردی باشند، حتی می‌توان از بوردهای ایجاد شده در مورد ترکیب‌های رنگ‌ پینترست هم استفاده کرد. بهترین پیشنهاد، برگشت به مبانی پایه‌ای و استفاده از چرخه رنگ است.

ژنراتور پالت رنگ موزلی

ژنراتور پالت رنگ موزلی

چرخه رنگ یک نمایش دیداری از رنگ‌هاست، رنگ‌ها با توجه به طول موجشان دور تا دور دایره چیده شده‌اند. چرخه رنگ رابطه بین رنگ‌های اولیه یا اصلی (Primary)، فرعی یا ثانویه (Secondary) و ترکیبی (Tertiary) را به صورت هندسی نشان می‌دهد.

در چرخه‌رنگ سنتی (RYB)، رنگ‌های اصلی قرمز، زرد و آبی هستند. با مخلوط کردن رنگ‌های اولیه می‌توانید رنگ‌های ثانویه یعنی نارنجی، سبز و بنفش را ایجاد کنید. قرمز و زرد، نارنجی را ایجاد می‌کند. زرد و آبی، سبز ایجاد می‌کند و در نهایت قرمز و آبی، بنفش را ایجاد می‌کند. شما این مطلب را از دوران دبستان و کودکی خود به یاد دارید، درست است؟

(RYB)

(RYB)

از ترکیب رنگ‌های اصلی و فرعی، رنگ‌های ترکیبی به وجود می‌آیند. چرخه‌های رنگ زیادی وجود دارند که البته در بیشتر آن‌ها رابطه‌ی بین سه رنگ نمایش داده شده است که باعث ایجاد رنگ‌های دیگر می‌شود.

تئوری مدرن رنگ:

طراحان دیجیتال ممکن است بیشتر با مدل رنگ RGB (قرمز ، سبز و آبی) آشنا باشند، اگر تمامی رنگ‌های RGB با یک دیگر ترکیب شوند، رنگ سفید ایجاد می‌شود. با توجه به این‌که صفحه‌های نمایش تیره هستند، برای ایجاد یک تصویر باید به آن رنگ اضافه نمود، به همین دلیل به مدل رنگ RGB، سیستم افزودنی یا Additive نیز گفته می‌شود.

چهار رنگ فیروزه‌ای (Cyan)، ارغوانی (Magenta)، زرد (Yellow) و سیاه (Black) یا به اختصار CMYK، چهار رنگ اصلی برای تصاویر چاپی هستند و به عنوان رنگ‌های کاهشی یا Subtractive، هنگام مخلوط شدن تیره‌تر می شوند.

cmyk vs rgb

اصول تئوری رنگ:

شما احتمالاً برای اولین بار در دوران ابتدایی با یکی از پایه‌ای‌ترین کانسپت‌های تئوری رنگ آشنا شدید، آن‌جایی که یک پالت از رنگ‌هایی اصلی شامل قرمز، آبی و زرد برای نقاشی کردن به شما داده شد. رنگ‌های اصلی با ترکیب رنگ‌های دیگر ایجاد نمی‌شدند و ترکیب همه‌ی رنگ‌ها با هم، رنگ قهوه‌ای را ایجاد می‌کرد و رنگ‌های دیگر را با ترکیب‌های مختلف رنگ‌های اصلی ایجاد می‌شدند.

تئوری رنگ شامل تیرگی و روشنایی رنگ یا همان ارزش (مقدار) رنگ نیز می‌شود. اگر به رنگی، سفید اضافه کنیم، به رنگ روشن‌تر، تینت (روشن) گفته می‌شود. همین‌طور اگر به رنگی، سیاه اضافه کنیم، رنگ تیره‌تر را شید (سایه) می‌خوانند.

در نهایت هنگامی که به رنگی، خاکستری اضافه کنیم، شدت یا تن رنگ را تغییر می‌دهد. با کم شدن تن رنگ، درخشندگی و روشنایی رنگ هم کم می‌شود. با اضافه شدن تینت، شید و تن رنگ، چرخه رنگ گسترش پیدا می‌کند.

هم‌چنین، تئوری رنگ شامل چگونگی چیدمان رنگ‌ها برای ایجاد (Scheme) یا طرح‌رنگ است.

به عنوان نمونه، یک طرح‌رنگ مونوکروماتیک (تک‌فام)، یک رنگ و تینت یا شیدهایی از آن رنگ است. یک طرح‌رنگ آنالوگ (همان رنگ‌های مشابه)، شامل رنگ‌ها و همسایه‌اشان در چرخه رنگ است، مانند قرمز، نارنجی و زرد.

نمونه‌ی طرح‌رنگ مونوکروماتیک سبز

نمونه‌ی طرح‌رنگ مونوکروماتیک طرح‌رنگ آنالوگ

رنگ‌های مکمل:

در بین رنگ‌های مکمل (Complementary colors) هارمونی و هماهنگی وجود داره، در این مورد به‌خصوص «تضاد» باعث جذابیت می‌شود! این طرح‌رنگ به‌خصوص، از رنگ‌هایی که در چرخه‌ی رنگ در مقابل یک‌دیگر قرار دارند به وجود می‌آید. به عنوان نمونه، رنگ آبی و نارنجی – زرد و بنفش – قرمز و سبز، هر کدام مکمل یک‌دیگرند، این تضاد بالا باعث می‌شود که تصویری شاداب و فروزانی ایجاد شود. جسارت خاصی در رنگ‌های متضاد وجود دارد، به همین دلیل تیم‌های ورزشی معمولاً این فرمول را برای انتخاب رنگ‌های خود استفاده می‌کنند.

طرح‌رنگ مکمل

برای ایجاد یک طرح‌رنگ با شدت و تشنج کم‌تر، می‌توان از هارمونی «متساوی‌الساقین» استفاده کرد. این هارمونی از سه جزء تشکیل شده است. در این حالت، همسایه‌ی رنگ مکمل در چرخه رنگ، دو رنگ دیگر هارمونی ماست.

طرح‌رنگ متساوی‌الساقین

ملاحظات اضافی برای تئوری رنگ:

حال بیایید به این موضوع بپردازیم که طراحان چگونه می‌توانند از تئوری رنگ در جهت بهبود کیفیت پروژه‌های خود استفاده کنند. به آخرین‌باری که فرم تماسی را در یک وب‌سایت پر کرد‌ید، فکر کنید. اگر پر کردن یک فیلد را فراموش کرده باشید، یک پیام خطای احتمالاً قرمز ظاهر می شود. در طرف دیگر ، اگر برای تأیید مجدد، یک رمزعبور را دوباره وارد کنید و همه چیز را به درستی وارد کرده باشید، یک پیام سبز به شما سیگنال می‌دهد که می‌توانید ادامه دهید.

در این موردی که به عنوان نمونه گفته شد، رنگ نه‌تنها به صورت تعاملی نحوه استفاده درست از محصول را به ما یادآوری می‌کند، بلکه به صورت روانی به روی مخاطب تاثیرگذار ظاهر می‌شود. (گرین=خوب، قرمز= بد)

قرمز و سبز تنها رنگ‌هایی نیستند که قدرت روان‌شناختی دارند، چرخه رنگ می‌تواند به دو قسمت سرد و گرم نیز تقسیم شود. مردم رنگ‌های خنک‌تر مانند آبی را با صلح و آرامش مرتبط می‌‌دانند. رنگ‌های گرم مانند قرمز انرژی بیشتری دارند و همراه با شور و اشتیاق هستند.

رنگ‌های گرم و رنگ‌های سرد

رنگ‌های گرم و رنگ‌های سرد

رنگ روی خود محصول هم تاثیر می‌گذارد. نتیجه تحقیقات CCICOLOR نشان می‌دهد که افراد طی 90ثانیه قضاوت ناخودآگاهی را روی محصول انجام می‌دهند. 62% تا 90% قضاوت آن صرفاً بر اساس رنگ محصول است. یک مطالعه دیگر در سال 2011 که در مجله آکادمی علوم بازاریابی منتشر شد، نشان می‌دهد که رنگ عامل مهمی در شناخت مصرف‌کنندگان از برند است.

طبق تحقیقات Joe Hallock برای یک پایان‌نامه در دانشگاه واشنگتن در سال 2003، ۳۴% از شرکت‌کنندگان رنگ آبی را مرتبط با اعتماد و ۲۸% آن‌ها آبی را مرتبط با امنیت می‌دانستند. ۷۵% شرکت‌کنندگان رنگ سیاه را مرتبط با کیفیت بالا و در نهایت، ۲۶% از شرکت‌کنندگان، رنگ نارنجی را مرتبط با محصول ارزان یا کم‌قیمت می‌دانستند!

در رابطه با رنگ‌های مورد علاقه، تحقیقات سال 1990 می گوید: مردان رنگ‌های خشن‌تر را ترجیح می‌دهند، در حالی که زنان رنگ‌های لطیف‌تر را دوست دارند.

چالش تئوری رنگ طراحان:

طراحان هنگامی که با یک طرح‌رنگ غیرقابل تغییر و ثابت روبرو می‌شوند، می‌توانند چالش‌هایی جدی داشته باشند. گونزالس می گوید: «هر کسی ترجیحات رنگی خود را دارد، خواه یک رنگ خاص باشد یا یک دسته‌بندی از رنگ‌ها، مانند رنگ‌های گرم‌تر یا سرد‌تر.». برگزاری جلسات تخصصی تبادل نظر با متخصصان برندینگ به حذف ترجیحات رنگی از معادلات و برآورده‌سازی ویژگی‌های برند کمک می‌کند، هم‌چنین فرصتی به وجود می‌آید که پالت رنگی شما در سیستم‌های تیم طراح اضافه شود!

خوانایی هم بسیار مهم است و باید در ابتدا و به صورت ویژه به آن توجه کرد. یک طرح‌رنگ می تواند زیبا و ابتکاری باشد، اما اگر باعث شود کاربران هنگام خواندن متن، به چشمان خود فشار بیاورند، نشان‌دهنده‌ی یک مشکل اساسی است و باید به فکر رفع آن باشید. هم‌چنین در نظر داشته باشید که 4 تا 5 درصد از مردم دنیا، دارای کور رنگی هستند، با در نظر داشتن این نکته، می توانید از گزینه های جایگزین رنگ برای راهنمایی کاربر استفاده کنید. سورن هامبی، مشاور طراحی در InVision، می‌گوید: به عنوان مثال، شما می‌توانید برای نشان دادن فیلدهای لازم برای پر کردن، از یک ستاره به عنوان سیگنال استفاده کنید.

تصویری که در آن عادی دیدن رنگ‌ها و انواع کوررنگی مقایسه شده ‌است.

تصویری که در آن عادی دیدن رنگ‌ها و انواع کوررنگی مقایسه شده ‌است.

همانند مد، طرح‌رنگ‌ها می‌توانند مطابق ترند باشند، هر فصل یک رنگ؛ ولی طراحان باید قدرت ماندگاری رنگ را در نظر بگیرند. از خود بپرسید: آیا این برند قرار است فقط یک سال در بازار فعالیت داشته باشد؟! رنگ می‌تواند در فرهنگ‌های مختلف به گونه‌ها‌ی متفاوت تفسیر شود. بسته به جایی که مشتریان شما در آن قرار دارند، قرمز می‌تواند سمبل اشتیاق، عشق، شانس، کامیابی، پرخاش یا مرگ باشد.

کتاب Interaction of Color نوشته‌ی Josef Albers برای مطالعه بیشتر در این زمینه توصیه می‌شود، این کتاب به نام تاثیر متقابل رنگ‌ها: مطالعات تجربی در زمینه شناخت رنگ و کاربرد آن در نقاشی، گرافیک و چاپ/ ژوزف آلبرز؛ ترجمه عربعلی شروه، به زبان فارسی در ایران نیز در دسترس است.

در پایان، اگر شما بخواهید همه را راضی نگه دارید، در نهایت کسی راضی نخواهد ماند. طراح ارشد برند InVision پیشنهاد می‌کند که مخاطب مورد نظر خود را پیدا کنید و سپس طرح‌رنگ‌های خود را با مخاطبین هدف خود امتحان و آزمایش کنید.

مهمترین الگوی نموداری تحلیل تکنیکال که هر معامله‌گری باید بداند!

طوطیا: الگوهای نمودار، جنبه جدایی ناپذیر تحلیل تکنیکال هستند، اما قبل از آن که بتوان به طور موثر از آن‌ها استفاده کرد، باید به آن‌ها عادت کنید. برای این‌که بتوانید با آن‌ها کنار بیایید، اینجا مهمترین الگوی نموداری که هر معامله گری باید بداند، آورده شده است.در ادامه با ما همراه باشید.

مهمترین الگوی نموداری تحلیل تکنیکال که هر معامله‌گری باید بداند!

الگوهای نموداری (یا همان chart patterns)‌ ابزارهای مهم معامله‌گری و بخش‌های جدایی‌ناپذیر تحلیل تکنیکال هستند. خواه در دنیای معاملات ارزهای دیجیتال حرفه‌ای باشید و خواه مبتدی، برای اینکه بتوانید تشخیص درستی از روند بازار و پیش‌بینی دقیقی از حرکات احتمالی قیمت داشته باشید، باید به الگوهای نموداری مسلط باشید. این الگوها غالباً شکل‌های خاصی ایجاد می‌کنند که می‌توانند احتمال تداوم یا بازگشت روند را نشان دهند. تشخیص درست الگوی نموداری یک توانایی ارزشمند است که می‌تواند باعث برتری شما در رقابت‌های تنگاتنگ دنیای ارزهای دیجیتال شود. البته بدیهی است که صرف آشنایی با این الگوها کافی نیست و برای اینکه بتوانید آنها را به‌شکلی مؤثر به کار بگیرید، باید به آنها اشراف کامل پیدا کنید و آنها را در سطح عملی به کار ببندید.

الگوی نموداری چیست؟

الگوی نموداری، شکلی در یک نمودار قیمت است که به شما کمک می‌کند تا بر اساس رفتاری که قیمت در گذشته انجام داده است، رفتار آینده آن را پیش‌بینی کنید. به‌بیان دیگر، اساس کار الگوهای قیمتی بر تکرار تاریخ استوار است و اگر قیمت یک دارایی در گذشته به‌طور مکرر یک رفتار ثابت را نشان داده، به‌احتمال قوی در آینده هم همین رفتار را نشان خواهد داد.

الگوهای نموداری پایه و اساس تحلیل تکنیکال هستند و می‌توانند بسیار مؤثر باشند؛ به‌شرطی که معامله‌گر به‌هنگام بررسی نمودارهای قیمت، دقیقاً بداند که به چه‌چیزی نگاه می‌کند و به‌دنبال چه‌چیزی است.

بهترین الگوی نموداری کدام است؟

در واقع، هیچ‌‌یک از الگوهای نموداری را نمی‌توان بهترین الگو دانست، زیرا هرکدام از آنها برای نمایش‌دادن روندهای مختلفی در طیف گسترده‌ای از بازارها استفاده می‌شوند. از الگوهای نموداری غالباً در نمودارهای شمعی استفاده می‌شود؛ چراکه نمودارهای شمعی به معامله‌گرها کمک می‌کنند تا اندکی آسان‌تر، قیمت‌های بازشدن و بسته‌شدن معاملات در یک بازه زمانی خاص را مشاهده کنند.

برخی الگوها بیشتر مناسب بازارهای پرنوسان هستند، در حالی که برخی دیگر در چنین بازارهایی کارایی چندانی ندارند. برخی الگوها را بهتر است در بازارهای صعودی به کار بگیریم، در حالی که برخی دیگر مناسب بازارهای نزولی هستند.

با این حال، نکته حائز اهمیت، دانستن «بهترین» الگوی نموداری برای «بازار ویژه‌ای» است که در آن فعالیت می‌کنید؛ زیرا در صورتی که از الگوی اشتباه استفاده کنید یا اطلاعات کافی برای انتخاب الگوی مناسب نداشته باشید، فرصت کسب سود را از دست خواهید داد.

تعریف سطوح حمایت و مقاومت

پیش از ورود به جزئیات الگوهای نموداری مختلف، بهتر است نگاهی گذرا به مفهوم «سطوح حمایت و مقاومت» داشته باشیم.

سطح حمایت به سطحی گفته می‌شود که قیمت دارایی، بیشتر از آن افت نمی‌کند و با نزدیک‌شدن به آن یا تماس با آن، دوباره اوج می‌گیرد. سطح مقاومت نیز سطحی است که صعود قیمت اغلب در آن متوقف می‌شود و ارزش دارایی پس از برخورد با آن، شروع به افت می‌کند.

سطوح حمایت و مقاومت

علت شکل‌گیری سطوح حمایت و مقاومت تعادلی است که بین خریداران و فروشندگان، یا در واقع عرضه و تقاضا ایجاد می‌شود. وقتی در بازار خریداران بیشتری نسبت به فروشندگان وجود داشته باشند (یا تقاضا بیشتر از عرضه باشد)، قیمت اغلب افزایش می‌یابد. در مقابل، هنگامی‌ که تعداد فروشندگان از تعداد خریداران بیشتر باشد (عرضه بیشتر از تقاضا باشد)، قیمت معمولاً دچار افت می‌شود.

به‌عنوان مثال، قیمت یک دارایی ممکن است به‌علت پیشی‌گرفتن تقاضا از عرضه در حال افزایش باشد. با این حال، در نهایت قیمت به حداکثر میزانی می‌رسد که خریداران مایل هستند بپردازند. در این سطح، میزان تقاضا کاهش می‌یابد و خریداران احتمالاً تصمیم می‌گیرند از موقعیت‌های معاملاتی خود خارج شوند. به‌بیان دیگر، در اینجا نوعی سطح مقاومت ایجاد می‌شود؛ یعنی قیمتی که خریداران مایل نیستند بیشتر از آن پیش بروند. بنابراین موقعیت‌های معاملاتی خود را می‌بندند یا از خرید دست می‌کشند.

در چنین شرایطی، می‌توانیم بینیم که کم‌کم عرضه نسبت به تقاضا افزایش پیدا می‌کند و در نتیجه، قیمت کاهش می‌یابد. هنگامی‌ که قیمت به اندازه کافی سقوط کرد، خریداران احتمالاً تمایل پیدا می‌کنند تا دوباره به بازار باز‌گردند و دارایی موردنظر را با قیمت قابل‌قبول‌تری خریداری کنند. در این حالت، تعادل بین عرضه و تقاضا دوباره برقرار می‌شود و سطح حمایت شکل می‌گیرد. سطح حمایت در این مثال، همان قیمت قابل‌قبول خریداران است که در آن، حاضر به خرید دارایی هستند.

در پی خریدهای بیشتر و تداوم افزایش نسبی تقاضا نسبت به عرضه، قیمت یک بار دیگر به سطح مقاومت نزدیک می‌شود. جالب است بدانید که سطوح حمایت درک الگوهای مثلثی و مقاومت، مفاهیم اثبات‌شده و قابل‌اعتمادی هستند. در غالب مواقع، قیمت دارایی سطح مقاومت خود را نمی‌شکند؛ اما اگر این اتفاق بیفتد، همان سطح مقاومت می‌تواند به سطح حمایت تبدیل شود.

انواع الگوهای نموداری

در این قسمت از مقاله، چگونگی درک الگوهای قیمتی کلاسیک بر اساس ابزار تحلیلی و شیوه استفاده از مفاهیم عناصر نموداری را به شما توضیح می‌دهیم. با ما همراه باشید.

الگوی سر و شانه

الگوی سر و شانه یک ساختار قیمتی ایدئال است که حتی بدون آگاهی از داده‌های قدیمی نمودار قیمت، اطلاعاتی در مورد فعل و انفعالات بازار و تعادل واضح میان خریداران و فروشندگان را به ما ارائه می‌دهد. بهترین شرایط برای تشکیل یک الگوی سر و شانه در طول یک روند با ثبات است. زیرا معمولا یک سناریوی بازگشت قیمت را نشان می‌دهد. امواج قیمتی موجود در شانه چپ و ناحیه سر تا زمان ایجاد سقف‌های بالاتر، پایداری ساختار روند غالب را تأیید می‌کنند. شانه راست، اولین نقطه سقف پایین‌تر و بیانگر این است که خریداران همچون گذشته حضور قدرتمندی در بازار ندارند. اگر نقاط کف امواج اصلاحی را به یکدیگر متصل کنید شکل به دست آمده «خط گردن» نامیده می‌شود.

الگوی سر و شانه

شکست این خط پس از تشکیل شانه راست تأیید می‌کند که اولین نقطه کف پایین‌تر تشکیل شده و نشانه‌ای از پایان روند صعودی خواهد بود. در واقع، الگوی سر و شانه با شکستن خط گردن خبر از شروع روند نزولی جدیدی می‌دهد. نمودار زیر، تغییر در ساختار روند را به واسطه تشکیل یک الگوی سر و شانه ایدئال به نمایش می‌گذارد. این بسیار مهم است که برای تأیید شکست خط روند به اندازه کافی صبر کنید تا از سیگنال‌های کاذب در امان باشید. در بیشتر وقت‌ها خط گردن بارها توسط قیمت لمس می‌شود. اما فرضیه شکست به طور مداوم رد شده است و قیمت از ناحیه خط گردن باز می‌گردد. در این هنگام، نبرد شدیدی میان خریداران و فروشندگان در می‌گیرد و معامله‌گران زیادی از این سطوح قیمتی برای ورود به بازار یا قرار دادن سفارش‌های معاملاتی خود استفاده می‌کنند. الگوی سر و شانه انواع مختلفی دارد. این الگوها می‌توانند اساس برخی از استراتژی‌های معاملاتی باشند.یک الگوی سر و شانه کلاسیک در پایان روند صعودی با ایجاد اولین کف پایین‌تر تشکیل شده و با شکست خط گردن، وقوع روند نزولی را گوشزد می‌کند.

الگوی دو سقف

الگوی دو سقف نیز از آن دسته الگوهایی است که معامله گران برای برجسته کردن احتمال بازگشت قیمت از آن استفاده می‌کنند. به طور معمول، قیمت قبل از بازگشت به سطح حمایتی، یک اوج (peak) را تجربه می‌کند. سپس قبل از این که به طور کامل در برابر روند غالب برگردد، یک بار دیگر بالا می‌رود.

الگوی دو سقف

الگوی دو کف

الگوی دو کف نشان دهنده دوره فروش است که باعث می‌شود قیمت به زیر سطح حمایت کاهش یابد. سپس قبل از ریزش مجدد، تا سطح مقاومت بالا می‌رود. در نهایت، روند معکوس خواهد شد و با صعودی‌تر شدن بازار، یک حرکت صعودی آغاز خواهد شد.

دو کف، یک الگوی بازگشتی صعودی است، زیرا نشان دهنده پایان یک روند نزولی و تغییر به روند صعودی است.

الگوی دو کف

الگوی کف گرد

این الگو، می‌تواند یک الگوی ادامه دهنده یا بازگشتی باشد. به عنوان مثال، در طول یک روند صعودی، قیمت ممکن است قبل از افزایش مجدد، اندکی کاهش یابد، که در این صورت، ادامه دهنده صعودی خواهد بود.

یک مثال از Rounding bottom بازگشتی صعودی – که در زیر نشان داده شده است – این است که قیمت در روند نزولی باشد و یک Rounding bottom، قبل از معکوس شدن روند و ورود به روند صعودی، شکل بگیرد.

معامله گران به دنبال سرمایه گذاری با این الگو با خرید در نقطه پایینی، نیمه اطراف bottom (ته)؛ و سرمایه گذاری بر ادامه آن، پس از شکست آن بالای سطح مقاومت هستند.

الگوی کف گرد

الگوی فنجان و دسته

الگوی فنجان و دسته یک الگوی ادامه دهنده صعودی است که برای نشان دادن دوره‌ای از سنیتمنت (احساسات) نزولی بازار، قبل از این که روند کلی در نهایت در یک حرکت صعودی ادامه یابد، استفاده می‌شود. فنجان شبیه به الگوی Rounding bottom و “دسته” شبیه به الگوی ویج است – که در بخش بعدی توضیح داده شده است.

بعد از Rounding bottom، قیمت احتمالا وارد یک اصلاح موقت می‌شود که به عنوان “دسته” شناخته می‌شود، زیرا اصلاح به دو خط موازی در نمودار قیمت محدود می‌شود. قیمت در نهایت از “دسته” خارج می‌شود و به روند کلی صعودی ادامه می‌دهد.

الگوی فنجان و دسته

الگوی کنج

الگوی کُنج (wedge pattern) هنگامی شکل می‌گیرد که حرکات قیمت دارایی بین دو خط روند مورب فشرده می‌شود. در مجموع، دو نوع الگوی کنج وجود دارد: کنج افزایشی (rising) و کنج کاهشی (falling).

الگوی کنج افزایشی

الگوی کنج افزایشی در اطراف خط روندی شکل می‌گیرد که بین دو خط حمایت و مقاومت مورب به سمت بالا پیش می‌رود. در این حالت، شیب خط حمایت تندتر از شیب خط مقاومت است. این الگو به‌طور کلی نشان می‌دهد که قیمت دارایی احتمالاً سطح حمایت را خواهد شکست و دچار کاهش شدیدی خواهد شد.

الگوی کنج افزایشی

الگوی کنج کاهشی

الگوی کنج کاهشی بین دو سطح مقاومت و حمایت مورب رو به پایین شکل می‌گیرد. در این حالت، شیب خط مقاومت نسبت به شیب خط حمایت تندتر است. برخلاف نوع قبلی، کنج کاهشی نشان می‌دهد که قیمت به‌احتمال قوی مقاومت را خواهد شکست و وارد فاز صعودی خواهد شد. همان طور که در مثال زیر مشاهده می‌کنید، روند قیمت پس از قرارگرفتن در کنج کاهشی مقاومت را شکسته و به حالت صعودی بازگشته است.

الگوی کنج کاهشی

الگوی مثلث صعودی

مثلث صعودی، یک الگوی ادامه دهنده صعودی است که نشان دهنده ادامه روند صعودی است. مثلث‌های صعودی را می‌توان با قرار دادن یک خط افقی در امتداد سویینگ های‌ها – مقاومت – و سپس رسم یک خط روند صعودی در امتداد سویینگ لوها – حمایت – روی نمودار ترسیم کرد.مثلث‌های صعودی اغلب دارای دو یا چن قله یکسان هستند که امکان ترسیم خط افقی را فراهم می‌کند. خط روند، نشان دهنده روند صعودی کلی الگو است، در حالی که خط افقی، نشان دهنده سطح مقاومت تاریخی برای آن دارایی خاص است.

الگوی مثلث صعودی

الگوی مثلث نزولی

در مقابل، مثلث نزولی نشان دهنده ادامه روند نزولی است. به طور معمول، یک معامله گر در طول یک مثلث نزولی – احتمالا با CFDها – در تلاش برای سود بردن از یک بازار نزولی، وارد پوزیشن شورت می‌شود.مثلث‌های نزولی معمولا به سمت پایین‌تر حرکت می‌کنند و از حمایت عبور می‌کنند، زیرا این الگو نشان دهنده بازاری است که فروشندگان در آن تسلط دارند، به این معنی که سقف‌های پایین‌تر متوالی، احتمالا رایح هستند و بعید است که قیمت معکوس شود.

مثلث‌های نزولی را می‌توان از یک خط حمایت افقی و یک خط مقاومت با شیب رو به پایین شناسایی کرد. در نهایت، روند از حمایت عبور خواهد کرد و روند نزولی ادامه خواهد یافت.

الگوی مثلث نزولی

الگوی مثلث متقارن

الگوی مثلث متقارن، بسته به بازار می‌تواند صعودی یا نزولی باشد. در هر صورت، معمولا یک الگوی ادامه دهنده است، به این معنی که پس از تشکیل الگو، بازار معمولا در همان جهت روند کلی به حرکت خود ادامه می‌دهد.

مثلث‌های متقارن زمانی تشکیل می‌شوند که مجموعه‌ای از سقف‌های پایین‌تر و کف‌های بالاتر، همگرا شوند (تشکیل شوند). در مثال زیر، روند کلی نزولی است، اما مثلث متقارن به ما نشان می‌دهد که دوره کوتاهی از بازگشت‌های صعودی وجود داشته است.با این حال، اگر قبل از شکل‌گیری الگوی مثلث، روند مشخصی وجود نداشته باشد، بازار می‌تواند درهر دو جهت حرکت کند. این باعث می‌شود مثلث‌های متقارن به یک الگوی دوطرفه تبدیل شوند – به این معنی که در بازارهای بی‌ثبات که هیچ نشانه روشنی از جهت حرکت قیمت وجود ندارد، بسیار استفاده می‌شوند. نمونه‌ای از مثلث متقارن دوطرفه را می‌توانید در زیر مشاهده کنید.

الگوی مثلث متقارن

الگوی مثلث متقارن

خلاصه‌ای از الگوهای نمودار

تمام الگوهایی که در این مقاله توضیح داده شده‌اند، شاخص‌های تکنیکالی مفیدی هستند که می‌توانند به درک چگونگی یا چرایی حرکت قیمت یک دارایی به سمت خاص – و احتمال حرکت قیمت در آینده به سمت خاص – کمک کنند. این به این دلیل است که الگوهای نمودار می‌توانند مناطق حمایت و مقاومت را برجسته کنند، که می‌تواند به معامله گر کمک کند تصمیم بگیرد پوزیشن لانگ یا شورت باز کند؛ یا در صورت تغییر احتمالی روند، پوزیشن‌های باز خود را ببندد.

الگوی Kicker چیست؟

الگوی Kicker الگوی کندلی دو میله ای است که تغییری در جهت روند قیمت دارایی را پیش بینی می کند. مشخصه این الگو با برگشت شدید قیمت در طول دو کندل استیک است. تریدرها از آن برای تعیین اینکه کدام گروه از فعالان بازار کنترل جهت را دارند استفاده می کنند. این الگو به تغییر شدید در نگرش سرمایه گذاران نسبت به یک امنیت اشاره دارد. تغییر جهت معمولاً به دنبال انتشار اطلاعات ارزشمندی درباره یک شرکت ،صنعت یا اقتصاد اتفاق می افتد.

نکات کلیدی کندل استیک کیکر (Kicker)

  • الگوی کیکر (Kicker) نوعی الگوی کندل استیک است که تغییر جهت روند قیمت دارایی را پیش بینی می کند.
  • مشخصه این الگو با برگشت شدید قیمت در طول دو کندل استیک است.
  • معامله گران برای تعیین اینکه کدام گروه از شرکت کنندگان در بازار جهت را کنترل می کنند ، از الگوی شروع کننده استفاده می کنند.
  • این الگو به تغییر شدید در نگرش سرمایه گذاران نسبت به امنیتی اشاره دارد که به طور معمول پس از انتشار اطلاعات ارزشمند در مورد یک شرکت ، صنعت یا اقتصاد به وجود می آید.
  • الگوهای Kicker یا صعودی هستند یا نزولی.

درک الگوی کیکر (Kicker)

بازار با خریداران (گاوها) و فروشندگان (خرس ها) رقابت می کند. درگیری دائمی در بین اینها همان چیزی است که الگوهای کندل استیک را شکل می دهد. نمودار کندل استیک از روشی ایجاد شده است که در دهه 1700 درک الگوهای مثلثی در ژاپن ارائه شد و قیمت برنج را ارزیابی می کرد. کندل استیک یک روش مناسب برای معامله هر دارایی مالی نقدینگی مانند سهام ، معاملات آتی و ارز است.

الگوی Kicker یکی از قابل اعتمادترین الگوهای برگشت به حساب می آید و معمولاً نشان دهنده یک تغییر چشمگیر در اصول شرکت است. الگوی Kicker یک الگوی معکوس است و با الگوی شکاف متفاوت است ، و این یک شکاف را به سمت بالا یا پایین نشان می دهد و در آن روند باقی می ماند. الگوها شبیه به هم هستند ، اما هر یک چیز دیگری را نشان می دهد.

الگوهای Kicker یا صعودی هستند یا نزولی. شروع کننده های صعودی با یک کندل نزولی شروع می شوند و سپس گپ صعودی را نشان میدهند. کیکرهای خرس با یک کندل قوی شروع می کنند و سپس فاصله نزولی را نشان می دهند.

الگوی کیکر چگونه کار می کند؟

برای معامله گرانی که الگوی Kicker را مشاهده می کنند ، به نظر می رسد که قیمت خیلی سریع حرکت کرده است و آنها ممکن است منتظر برگشت باشند. با این حال ، ممکن است آن معامله گران بخواهند که وقتی که در ابتدا الگوی Kicker را شناسایی می کردند ، به موقعیتی وارد می شدند.

در حالی که الگوی Kicker یکی از قوی ترین شاخص های احساسات گاو یا خرس است ، این الگوی نادر است. اکثر تریدرهای حرفه ای در یک جهت یا جهت دیگر به سرعت عکس العمل زیادی نشان نمی دهند.

الگوی Kicker یکی از قدرتمندترین سیگنالهای موجود در اختیار تحلیلگران تکنیکال است. ارتباط آن هنگامی بیشتر می شود که در بازارهای خرید بیش از حد یا فروش بیش از حد رخ دهد. دو کندل پشت الگو اهمیت قابل توجهی پیدا می کنند. کندل اول باز می شود و در جهت روند فعلی حرکت می کند و کندل دوم در همان قیمتی که روز قبل باز شد، باز می شود و سپس در جهت مخالف کندل روز قبل هدایت می شود.

بدنه کندل ها در بسیاری از سیستم عامل های تجاری به رنگهای مخالف است و نمایشی رنگارنگ از تغییر چشمگیر احساس سرمایه گذاران ایجاد می کند. زیرا الگوی آغازگر تنها پس از تغییر چشمگیر در نگرش سرمایه گذار رخ می دهد. این شاخص اغلب با معیارهای دیگر روانشناسی بازار یا امور مالی رفتاری مورد مطالعه قرار می گیرد.

نمونه ای از الگوی کندل استیک نزولی کیکر (Kicker Bearish)

قابلیت اطمینان الگوی نمودار کندل Bearish Kicker هنگامی که در روند صعودی شکل بگیرد یا در یک منطقه با بیش از حد خرید خریداری شود، زیاد است.

در روز اول ، یک کندل استیک روند صعودی را ادامه می دهد و بنابراین ، ماهیتی صعودی دارد. وقتی در یک روند صعودی شکل می گیرد ، به خودی خود هیچ اهمیتی ندارد.

در روز دوم ، یک کندل استیک نزولی ظاهر می شود. کندل استیک با همان قیمت روز قبل (یا گپ پایین) باز می شود و سپس در جهت مخالف کندل روز اول حرکت می کند.

برای معتبر بودن این الگو ، قیمت باز کندل استیک روز دوم باید همان قیمت کندل استیک روز اول باشد. با این حال ، گپ پایین باعث تقویت بیشتر الگو می شود.

درک الگوهای مثلثی

موقعیت فعلی شما: صفحه نخست / بازی و تمرین های تقویتی/ چگونه انواع مهارت های ریاضی را به کودکان بیاموزیم؟

کودکان در خلال برنامه‌های روزمره و فعالیت‌های خود؛ به صورت ناخودآگاه از انواع مهارت های ریاضی استفاده می‌کنند. این خبر خوبی است زیرا این مهارت‌ها برای آمادگی در مدرسه بسیار مهم است.
سعی کنید به عنوان والدین کودکان این دانش را که چه فعالیت‌هایی منجر به یادگیری مهارت‌های اولیه ریاضی پیش از ورود به دبستان می‌شود؛ کسب کنید. شناخت انواع مهارت های ریاضی همچنین به شما کمک می‎‌کند تا در آموزش آن‌ها به کودکانتان موفق‌تر باشید. ما در این مقاله نورولند به شما کمک می‌کنیم تا این مهارت‌ها را بهتر بشناسید.

انواع مهارت های ریاضی که باید بشناسید

1. درک اندازه

مفاهیمی مثل طول، قد و وزن یک شی، یا حتی زمان در این دسته جای دارند.
وقتی مشغول پخت کیک برای فرزندتان هستید؛ با نشان دادن مقدار شکر و آرد لازم به وسیله‌ی یک فنجان مفهوم اندازه‌ و وزن را به او معرفی کنید.

2. توانایی شمارش کلامی (ابتدا به جلو ، سپس به عقب)

3. شناخت اعداد

4. شناسایی کمیت (بیشتر و کمتر)

5. درک تطابقات

به عنوان مثال مطابقت مجموعه‌ها، یا دانستن اینکه کدام گروه از اعداد شامل چهار و کدام یک شامل پنج است.

6. حس فضایی

برای کودکان نوپا ایده‌های ساده و جالبی برای آشنایی با شکل، اندازه، فضا، موقعیت، جهت و حرکت وجود دارد که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید.
فقط با حرکت ساده‌ی سر به بالا و پایین ضمن آموزش این مفهوم به کودکتان ببینید که چه لذتی از انجام این کار ساده می‌برد.

7. تخمین زدن

تخمین زدن؛ توانایی حدس زدن خوب و معقول درباره مقدار یا اندازه چیزی است. انجام این کار برای کودکان خردسال بسیار دشوار است. با نشان دادن معنای کلماتی مانند بیشتر، کمتر، بزرگتر، کوچکتر، بیشتر از و کمتر از؛ می‌توانید به آن‌ها کمک کنید.
نولان (30 ماهه) به دو نان شیرینی نگاه کرد: یکی از نان‌ها متوسط و دیگری نان کوچک بود. پدرش پرسید: “کدام یک را دوست داری؟” نولان به نان شیرینی متوسط اشاره کرد. پدرش گفت: “تو باید گرسنه باشی! آن شیرینی بزرگتر است.”

8. درک شکل و الگوها

الگوها چیزهایی هستند (اعداد، اشکال، تصاویر) که به روشی منطقی تکرار می‌شوند. الگوها به کودکان کمک می‌کنند پیش‌بینی کنند، آنچه را که در مرحله‌ی بعد می‌آید درک کنند، درک الگوهای مثلثی ارتباط منطقی برقرار کنند و از مهارت‌های استدلال استفاده کنند.
آوا (27 ماهه) به ماه اشاره کرد: “خورشید شب رفته.” پدربزرگش گفت: “بله آوا کوچولو. صبح خورشید بیرون می‌آید و ماه می‌رود. شب‌ها خورشید می‌خوابد و ماه برای بازی بیرون می‌آید. الان وقت آن است که آوا هم مانند خورشید بخوابد. “

آموزش اشکال هندسی به کودکان9. حل مسئله

توانایی تفکر از طریق مسئله برای شناخت اینکه بیش از یک راه پاسخ وجود دارد. این به معنای استفاده از دانش گذشته و مهارت‌های تفکر منطقی برای یافتن پاسخ است.

ترینا (18 ماهه) مشغول جمع کردن بلوک‌ها بود. او دو بلوک مربع شکل را روی یکدیگر و سپس یک بلوک مثلثی را روی آن قرار داده بود. او کشف کرد که دیگر هیچ بلوکی در بالای بلوک مثلث شکل تعادل ندارد. او به پدرش نگاه کرد و بلوکی را که نتوانست در آن بماند نشان داد. در واقع با اشاره به او گفت: “بابا، من برای کشف این موضوع به کمک نیاز دارم.” پدرش به او نشان داد که اگر بلوک مثلث را برداشته و به جای آن از یک مربع استفاده کند، می‌تواند بیشتر روی آن چیده شود.

برای تقویت انواع مهارت های ریاضی کودکان چه کنیم؟

نکات زیر راه‌هایی را نشان می‌دهد که می‌توانید با ایجاد کنجکاوی طبیعی در کودک و تفریح ​​با هم، به او در یادگیری مهارت‌های اولیه ریاضی کمک کنید. به علاوه بازی نورولند را به شما پیشنهاد می‌کنیم که برای تقویت مهارت‌های ریاضی کودکان بخش‌های جذاب و مختلفی دارد. همچنین پیشنهاد می‌کنیم برای اینکه راهکار و بازی‌های متنوعی را یاد بگیرید؛ به اینستاگرام نورولند مراجعه کنید.

از شکل‌ها کمک بگیرید

با کودک خود در مورد هر شکلی صحبت کنید. اشکال موجود در اطرف را بررسی کنید. رنگ‌ها را توصیف کنید. از کودک خود بخواهید “روی دایره بپرد” یا “روی شکل قرمز بپرد”.
در کل به اشکال و رنگ‌های مختلفی که در طول روز می‌بینید اشاره کنید. هنگام پیاده روی، ممکن است یک علامت مثلث شکل ببینید که زرد است. در داخل یک فروشگاه ممکن است یک تابلوی مستطیل شکل ببینید که قرمز است.

بشمارید و مرتب کنید

یک سبد از اسباب بازی، سنگریزه یا دکمه‌های کوچک جمع کنید. آن‌ها را با کودک خود بشمارید. آن‌ها را بر اساس اندازه، رنگ یا کاری که انجام می‌دهند مرتب کنید (به عنوان مثال، تمام اتومبیل‌های موجود در یک دسته، همه حیوانات در دسته دیگر).

آموزش اعداد با چرتکه

آدرس ما کجاست؟

با کودک 3 ساله خود، شروع به آموزش آدرس و شماره تلفن خانه خود کنید. با کودک خود در مورد چگونگی پلاک داشتن هر خانه و اینکه خانه یا آپارتمان شما یکی از این مجموعه‌هاست و هرکدام شماره خود را دارند با او صحبت کنید.

چه اندازه‌ای است؟

به اندازه اشیا موجود در جهان پیرامون خود توجه کنید. این کتاب صورتی بزرگترین کتاب ماست. کتاب جیبی آبی کوچکترین کتاب ماست. از کودک خود بخواهید در مورد اندازه خودش نسبت به اشیا دیگر فکر کند (“آیا زیر میز جا می‌شوی؟ زیر صندلی؟ من چطور”).

آشپزی کنید!

کودکان خردسال می‌توانند به پر کردن، هم زدن و ریختن کمک کنند. از طریق این فعالیت‌ها، كودكان به طور طبیعی مفهوم اندازه گیری، افزودن و تخمین را می‌آموزند.

قدم بزنید

پیاده روی به کودکان فرصت‌های زیادی برای مقایسه می‌دهد.
اندازه– کدام سنگ بزرگتر است؟
ارزیابی– چند بذر پیدا کردیم؟
شباهت‌ها و تفاوت‌ها– آیا اردک مانند خرگوش دارای خز است؟
دسته بندی– آیا می‌توانی تعدادی برگ قرمز پیدا کنیی؟
تخمین فاصله– آیا پارک نزدیک خانه ماست یا خیلی دور؟
شمارش– بگذار ببینیم چند قدم را باید برداریم تا به کنج دیوار برسیم.

شعر و آهنگ بخوانید

آهنگ‌هایی بخوانید که قافیه، تکرار یا اعدادی در آن‌ها باشد. آهنگ‌ها الگوها را تقویت می‌کنند.

تقویم را فراموش نکنید

از یک تقویم برای صحبت در مورد تاریخ، روز هفته و آب و هوا استفاده کنید. تقویم‌ها شمارش‌، توالی‌ها و الگوها را تقویت می‌کنند. با گفتن در مورد هوای سرد و پرسیدن از کودک خود، مهارت‌های تفکر منطقی ایجاد کنید. وقتی هوا سرد است چه می‌پوشیم؟ این کار کودک شما را تشویق می‌کند که بین هوای سرد و لباس گرم ارتباط برقرار کند.

بازی‌های لامسه را فراموش نکنید

اشکال- دایره، مربع و مثلث را بر روی یک مقوای محکم برش دهید. بگذارید فرزندتان شکل را با چشمان باز و سپس درک الگوهای مثلثی بسته لمس کند.

بازی الگو

به کودکان اجازه دهید ماکارانی خام، دانه‌ها، انواع مختلف غلات خشک یا تکه‌های کاغذ را در الگوها یا قالب‌ها مختلف ترتیب دهند.

خب! برای ما بنویسید که آیا این بازی‌ها برایتان مفید بوده‌اند؟ شما از چه بازی‌هایی برای تقویت انواع مهارت‌های ریاضی کودکتان کمک می‌گیرید؟

مثلث کارپمن

مثلث کارپمن- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

مثلث کارپمن که به آن مثلث قربانی نیز گفته می‌شود، به عنوان یک مدل اجتماعی در سال ۱۹۶۸ توسط روانشناسی به نام استفان کارپمن ساخته شد. مثلث روانشناسی کارپمن یک چارچوب قدرتمند برای درک نقش‌های ناکارآمدمان در مقابله با درگیری‌های موجود در روابطمان می‌باشد.

هر نقشی در مثلث کارپمن (یعنی قربانی، ظالم و ناجی) نشان‌دهنده وضعیت ذهنی ما، نحوه تفکر و نحوه عملکرد ما هنگام برخورد با اختلاف نظر یا تفاوت سلیقه‌مان با خود یا دیگران است.

تفکر نادرستی که در برخوردمان با سایر افراد در جامعه اتخاذ می‌کنیم ناشی از تمایل درونیمان به حق است. حقی که نسبت به درستی احساس، فکر و رفتارمان به خود می‌دهیم و توقعی که از دیگران برای رعایت این حق به وجود می‌آید. اعتقاد راسخ به درستی حرکات و رفتارمان منجر به تعاملات مخربی می‌شود که انرژی ما را تخلیه کرده و ما را از مسئولیت‌پذیری و ایجاد زندگی بهتر برای خود و دیگران دور می‌کند.

مثلث کارپمن یک مسیر فرار برای پنهان کردن احساسات واقعی و جلوگیری از پرداختن به مشکلاتمان است. این درگیری ناکارآمد که از یک تناقض شخصی نتیجه می‌شود، حاصل چسبیدن به یکی از نقش‌های مثلث کارپمن است که ما را در یک تله وابستگی قرار می‌دهد و پس از آن ما شروع به ایفای نقش‌های مختلف در این مثلث می‌کنیم.

برای یادگیری نحوه تغییر از این تله ذهنی به توانمندسازیمان برای یک زندگی سالم، درک نقش‌های مختلف مثلث کارپمن و روانشناسی آن که مردم را در این حالت‌ها قرار می‌دهد، بسیار مهم است.

مثلث کارپمن- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

طرز کار مثلث کارپمن

انسان‌ها نیازهای مختلف روانی مانند تمایل به رشد، قدردانی، احساس تعلق، پیشرفت به سمت هدف، مراقبت از دیگران، انعطاف‌پذیری در انتخاب و غیره دارند. هنگامی که هیچ یک از نیازهای اصلی ما برآورده نشود، ما ناخودآگاه در یک مثلث درگیر می‌شویم، بدون اینکه متوجه شویم هزینه ماندن در این نقش‌ها ممکن است چقدر سنگین باشد و اقدامات لازم برای شکستن الگوها چقدر سخت.

ما در طول زندگی خود چندین نقش عوض می‌کنیم بدون اینکه متوجه شویم در مثلث کارپمن گیر افتاده‌ایم. بیایید به بررسی روانشناسی هر نقش در این مثلث بپردازیم:

نقش یک قربانی: «این موضوع برای من اتفاق می‌افتد»

شخصی که نقش قربانی را بازی می‌کند معتقد است «تحت‌تأثیر» یک شخص یا موقعیت قرار دارد. این اعتقاد که فرد یا چیز دیگری خارج از کنترل آنها مسئول وضعیتشان است، آنها را از پذیرش مسئولیت شرایط خود باز می‌دارد و باعث می‌شود قدرت تغییر شرایط را انکار کنند.

قربانی بودن با آسیب‌پذیر بودن متفاوت است. یک فرد آسیب‌پذیر کنترل وضعیت خود را از دست نمی‌دهد. افراد آسیب‌پذیر موقعیت وخیم خود را تشخیص می‌دهند و برای خارج شدن از آن حالت مبارزه می‌کنند. در حالیکه در مقابل، یک قربانی فکر می‌کند نمی‌تواند کاری برای تغییر وضعیت خود انجام دهد.

احساس قربانی شدن توسط یک فرد یا یک موقعیت، وابستگی بیرونی ایجاد می‌کند که خارج از توان فرد است. عدم اقتدار و عدم تمایل به پذیرش مسئولیت زندگی خود و شرایط باعث می‌شود تا قربانیان برای حل مشکلات خود به دیگران اعتماد کنند. افراد مبتلا به خودشیفتگی یا سایر اختلالات شخصیتی نیز تمایل دارند به عنوان قربانی عمل کنند. آنها به جای مسئولیت‌پذیری، ترجیح می‌دهند بدبخت باشند.

برخی از عبارات رایجی که افراد قربانی به خود و دیگران می‌گویند عبارتند از:

  • چرا این اتفاق برای من می‌افتد؟
  • بیچاره من!
  • من نمی‌توانم در این مورد کاری انجام دهم.
  • از عهده من خارج است.
  • من باید با آن بسازم.
  • من در قبال چگونگی اوضاع مسئولیتی ندارم.
  • احساس ناتوانی می‌کنم.
  • من به شدت به کسی احتیاج دارم که بتواند من را از آن رها کند.
  • اگر فقط دیگران از من مراقبت می‌کردند … .

نقش یک ظالم: «همه اینها تقصیر توست!»

نقش ظالم تمایل به کنترل، سرزنش و تهدید دیگران دارد و با این احساس برتری کاذب زندگی خود را ادامه می‌دهد. آنها اقدامی بزرگ انجام می‌دهند تا سعی کنند ترس خود را از شکست پنهان کنند و وقتی همه چیز به روشی که پیش‌بینی می‌کنند پیش نمی‌رود، در لاک دفاعی فرو می‌روند.

آنها با مشخص کردن مشکلات و مقصر کردن دیگران به عنوان علت اصلی این مشکلات، به دنبال نجات هستند. تمایل به سرزنش دیگران برای حفظ موقعیت خود ممکن است باعث شود اطرافیان احساس کنند نقش قربانی دارند و در نتیجه احساس ناتوانی و آزار و شکنجه کنند.

نقش ظالم از این عبارات رایج برای توجیه عمل خود استفاده می‌کند:

  • کاش همان کاری را که به شما گفتم انجام می‌دادید.
  • اگر شما به تعهدات خود عمل کنید، تأخیر نخواهم داشت.
  • من انتظار این را از تو نداشتم.
  • باید بیشتر می‌دانستم.
  • من هرگز نباید به تو اعتماد می‌کردم.
  • او کار خود را انجام نداد و اکنون من باید رنج بکشم.

نقش قهرمان یا ناجی: «من باید دیگران را نجات دهم»

قهرمان یا ناجی احساس خوب خود را از طریق همدردی با دیگران ایجاد می‌کند. آنها با کمک به دیگران و در نتیجه نادیده گرفتن نیازهای خود، در مورد خود احساس خوب و ارزشمندی دارند.

طرز فکری که عملکرد آنها را پیش می‌برد، یک نگرش واقعی نسبت به همنوعان نیست، بلکه تمایل به لذت بردن از احساس خوبی است که با کمک به دیگران در خود ایجاد می‌کنند. آنها با تایید دیدگاه خود توسط کمک به دیگران و تأیید وضعیت خود، در ذهن قربانیان رشد می‌کنند. در نتیجه، آنها به جای توانمندسازی قربانی و کمک به آنها برای پذیرش مسئولیتشان، وابستگی‌شان را ارتقا می‌دهند.

نکته ناراحت‌کننده در مورد این حالت آن است که قربانی فکر می‌کند ناجی آنها را از وضعیت بدش خارج می‌کند، اما در واقع با ارائه مداوم کمک، ناجی جلوی بهبودی قربانی را می‌گیرد.

از آنجا که ناجی علت اصلی مشکلات را برطرف نمی‌کند و فقط آن را به صورت سطحی حل می‌کند، منتظر می‌ماند تا دوباره وضعیت بد قربانی بروز کند تا با داشتن فرصتی برای نجات مجدد، احساس خوب خود را دوباره تجربه کند. یک ناجی با استفاده از این عبارات ذهنیت قربانی را تشویق می‌کند:

  • من با شما موافقم.
  • من هم همینطور فکر می‌کنم.
  • بله حق با شماست.
  • بذار کمکت کنم.

خروج از مثلث کارپمن و پذیرش مسوولیت خویش

محیط و تربیت ما در تعیین چگونگی مدیریت تعارضاتمان و انتخاب این مثلث به عنوان ابزاری برای حل تعارضات، نقشی اساسی دارند. با انجام این ۳ مرحله می‌توانید زندگی خود را کنترل کنید و از مثلث کارپمن خارج شوید:

۱. پذیرش و تمایل به بهبودی داشته باشید

اولین قدم برای بهبودی در هر چیزی، تصدیق آن و پذیرش مسئولیت در اقداماتی است که شما را به این وضعیت سوق داده است.

تمایل به پذیرش مسوولیت می‌تواند ذهنیت را به دیدن واقعیت دیگری تغییر دهد. اینکه چطور می‌بینید، چگونه دیگران را درک می‌کنید، چگونه فکر می‌کنید و چرا تصمیم می‌گیرید عکس‌العمل نشان دهید.

اکنون که نقش‌های مختلف مثلث کارپمن را درک کردید، با گفتن بلند این جمله تمایل خود را برای تغییر نشان دهید:

  • من حاضرم بررسی کنم که آیا من این نقش‌ها را قبول می‌کنم یا نه.
  • من می‌خواهم این مثلث و راه‌های خروج از آن را یاد بگیرم.
  • من معتقدم که این نقش‌ها به سلامتی و روابط من آسیب می‌زنند.
  • من متعهد می‌شوم که تغییری برای خودم و دیگران ایجاد کنم.

۲. الگوهای تکرار شونده را یاد بگیرید

فقط با عبور از مرزها است که می‌توانیم به ذهن‌مان اجازه دهیم ارتباطات جدیدی ایجاد و واقعیت‌های جدیدی را کشف کند. به چند تعامل گذشته‌تان فکر کنید که احساس غم، عصبانیت، گیجی، ترس، تنهایی، ناتوانی و عصبانیت در شما ایجاد کرده است. اکنون آن رابطه را در ذهن خود مرور کنید و بررسی کنید که در حال ایفای کدام نقش از ۳ نقش مثلث کارپمن بوده‌اید. نقش دیگران چه بوده است؟ آیا آنها نقش قربانی، ناجی و ظالم را نیز به عهده گرفتند یا خود را از آن دور نگه داشتند؟

فکر کردن در مورد تعاملات گذشته با فرزندان، همسر، دوستان، خانواده و همکارانتان به شما کمک می‌کند الگوهایی را بشناسید که ناخودآگاه باعث شناسایی نقش‌هایتان می‌شود. سرعت خود را کم کنید و برای گذراندن این مرحله وقت بگذارید. پخش مجدد این سناریوها ممکن است برخی از احساسات دردناک را بازگرداند، اما اینکه به خودتان اجازه دهید با گشودگی و اشتیاق آنها را مرور کنید، راهی برای بیرون آمدن از مثلث کارپمن یافته‌اید.

۳. مرزها را تعیین کنید و آگاهانه از این نقش‌ها صرف‌نظر کنید

این موضوع مستلزم زیر سوال بردن افکار و عقایدی است که تاکنون در زندگی ما را به خود جذب کرده است. هنگام برخورد با یک تعارض، تمایل طبیعی ما این است که بر اساس اولین فکری که به ذهنمان خطور می‌کند عمل کنیم. برای اینکه آگاهانه از این مثلث خارج شوید، خود را در موقعیت‌ها قرار دهید، علیه انتخاب‌هایتان بحث کنید و سعی کنید عواقب آن را بررسی کنید. اعتقادات خود را زیر سوال ببرید و بپرسید: «اگر عکس این درست باشد چه؟».

تمرین

حرکت از نقش قربانی به سمت خلاقیت: از مسئله به حل مسئله

از نگرش قربانی «من به کمک نیاز دارم» به یکی از سازندگان «من به خودم ایمان دارم و می‌توانم مسئولیت تجربه خودم را بر عهده بگیرم» حرکت کن.

با تغییر آگاهانه ذهنیتتان و با دنبال کردن این مراحل، جهت خود را تغییر دهید:

  • اهداف خود را در تعاملاتتان بنویسید. نتایجی را که می‌خواهید بدست آورید به روشنی بیان کنید.
  • خوب فکر کنید که چگونه می‌توانید بدون کمک دیگران به آنها دست یابید. به دنبال نقاط قوت خود باشید.
  • اکنون مدل ذهنی وارونگی (اگر غیر از این درست باشد، چه؟) را اعمال کنید و آنچه را که شما را از دستیابی به این اهداف باز می‌دارد، شناسایی کنید.
  • سد راه‌ها را بردارید و در جهت اهداف خود گام‌های کوچکی بردارید. به یاد داشته باشید انگیزه، ناشی از عمل است، نه تعلل.

حرکت از نقش ناجی به سمت مربی: از ایجاد وابستگی تا دادن توانایی مسئولیت شخصی

اولین قدم برای تغییر از نقش ناجی این است که بپذیرید کار شما فداکارانه نیست، بلکه بیشتر از اینکه به دیگران فایده برساند، به آنها و خودتان آسیب می‌رساند.

اکنون برای تبدیل نقش ناجی به ذهنیت مربیگری باور داشته باشید که افراد می‌توانند از خود مراقبت کنند. به طور فعال گوش دهید، به دیگران قدرت دهید، آنها را تشویق کنید که تسلیم نشوند و از اشتباهات یاد بگیرند.

حرکت از نقش ظالم به سمت چالشگر: از سرزنش تا قاطعیت

از آزار و شکنجه به سمت «ابراز وجود» رقیب حرکت کنید. بیاموزید که مسئولیت وضعیت خود را با در دست گرفتن امور به عهده بگیرید و دیگران را نیز به چالش بکشید.

هنگام مقابله با یک مشکل، افکار و عقاید خود را بدون ترساندن دیگران ابراز کنید، فن مذاکره را بیاموزید تا راه‌حل‌های موثر ایجاد کنید، اولویت‌ها و انتظارات خود را با نه گفتن به فعالیت‌هایی که با اهداف شما مطابقت ندارد مدیریت کنید. به دیگران درک الگوهای مثلثی بازخورد سازنده دهید.

به طور خلاصه، برای خود محدودیت‌هایی تعیین کنید، آگاهانه رفتار خود را تماشا کنید. در مورد اینکه چه نقشی را بر عهده می‌گیرید و دیگران چگونه با آن نقش تقابل می‌کنند، چه چیزی را می‌توانید در مورد وضعیت خود تغییر دهید و دیگران چگونه می‌توانند به شما کمک کنند، فکر کنید. این شکل از تحلیل خود می‌تواند ذهنیت را به سمت آگاهی ترغیب کرده و شما را به سمت تغییر سوق دهد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.